شعر عاشقانه
ادبیات عاشقانه از لحاظ موضوعی یکی از محبوب ترین و غنی ترین بخش های ادبیات است. واضح است که شعر عاشقانه هم همین محبوبیت و قدمت را در ادبیات جهان دارد که ما در این دسته به آن پرداخته ایم.
شعر عاشقانه
اگر به بدیهی بودن «رابطه عشق و شعر» و «شاعر و عاشق» پی ببریم میبینیم که اولین شاعر حتما عاشق بوده است و برای او عشق دلیلی برای سرودن شعر بوده است. این عشق میتوانسته به هرچیزی و از هر نوعی بوده باشد. اما وقتی از شعر عاشقانه صحبت میکنیم بیش تر توجه ما معطوف به عشق زمینی و رابطه عاشق و معشوق است که از زمانی که بشر در این جهان پدید آمده این احساس هم در او بوده و با او رشد کرده است. یکی از مهم ترین حوزه هایی که در آن شعر به کمک انسان میآید همین عشق ست که با آن شاعر در نقش عاشق با زبانی برتر که همان شعر است با معشوق سخن میگوید.
شعر عاشقانه در ایران
ادبیات ایران در موضوع عاشقانه ادبیات غنی ای است و شعر عاشقانه گرفته شده از شعر غنایی است. شعر غنایی که معنی لغوی آن یعنی سرود و آواز خواندن اما در اصطلاح به شعری گفته میشود که کوتاه باشند و در همان اندک ابیات، تمام احساسات و جوشش عاشقانه درون شاعر را به زیبایی به تصویر بکشد. معمولا قالب آن بیش تر بصورت غزل است. همینطور تاریخ ادبیات ایران از منظومه های بلندی مثل «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و «ویس و رامین» سرشار است.
به قول عاشقانه ای از سعدی:
از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روحپرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زندهدلان کوی دلبر است
جان میروم که در قدم اندازمش ز شوق
درماندهام هنوز که نزلی محقر است
کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتیکنان
بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است
جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که میزنم ز غمت دود مجمر است
شبهای بی توام شب گور است در خیال
ور بی تو بامداد کنم روز محشر است
گیسوت عنبرینهٔ گردن تمام بود
معشوق خوبروی چه محتاج زیور است؟
سعدی خیال بیهده بستی امید وصل
هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است
زنهار از این امید درازت که در دل است
هیهات از این خیال محالت که در سر است.
شعر عاشقانه بخوانیم
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر عاشقانه در شعر و مهر
در این بخش از سایت تلاش کردیم مجموعه ای کامل از سروده های عاشقانه از شاعران ایران و جهان را گرد آوری کنیم. میدانیم که عشق وجه جدانشدنی از زندگی انسان است و با مطالعه شعرهای مختلف میتوان طعم تجربه های متفاوت ازین احساس مشترک یعنی عشق را چشید.
بیدار شدم – شعر حفرهها پوریا پلیکان بیدار شدم حفرهای در کنارم دراز کشیده بود به آشپزخانه رفتم حفرهای داشت چای دم میکرد حفرهای با مهربانی مرا صبح به خیر میگفت تو نرفتهای تو تکهتکه شدهای و هر تکهات حفرهای تاریک و کوچک است حفرهها روی هم جمع میشوند مثل سنگریزههایی که کوه را[…]
استخوانهایم را چیدهام زیر پتو – شعر چند لکه پوریا پلیکان استخوانهایم را چیدهام زیر پتو تا کسی نداند از این تخت از این خانه از این زندگی رفتهام استخوانهایم را بلند میکنم میچینم پشت میز صبحانه استخوانهایم چای را نگاه میکنند استخوانهایم این استخوانهای من است که همسرم را در آغوش میگیرند[…]
چه چیز در چشمهایت پنهان بود – شعر کالبدشکافی پوریا پلیکان چه چیز در چشمهایت پنهان بود که دلواپسم میکرد؟ چشمهایت را مثل خاک باغچهای با نگاههایم میگشتم نه اندوه پیدا بود نه شادی نه اضطراب از آینه میپرسم: چشمهایم چیست جز تکههای کوچکی از آن تاریکیِ بزرگ؟ تو میرقصی چیزی در این رقص[…]
خواب بوسیده شدن میبینند – شعر انقراض پوریا پلیکان خواب بوسیده شدن میبینند رنگهای ماسیدهی پروانهای که سالهاست در قالب یخ گیر افتاده است خواب بوسیده شدن میبیند مادهپلنگی در حالِ انقراض خواب بوسیده شدن میبیند مردی که به گودال هروئین نزدیک است سقوط همیشه وحشتناک است چه از ارتفاع[…]
وقتی نشسته بودیم – شعر تکهخاک فشرده پوریا پلیکان وقتی نشسته بودیم راه میرفتیم وقتی راه میرفتیم پرواز میکردیم همه چیز کنار تو جریان داشت حتا رودخانههای خشکیده میخروشیدند حتا جنازهی گربهای که کنار خیابان خوابیده بود داشت میدَوید اتومبیلهای ایستاده آنقدر تُند میرفتند که مدام صدای تصادف میآمد همه چیز جریان داشت[…]
دستهایت خانهام بود پوریا پلیکان دستهایت خانهام بود وقتی صورتم را در آنها پنهان میکردم وقتی دستگاهِ چایساز هی در خودش منفجر میشد وقتی آفتاب تختخوابمان را زیر بمباران میگرفت دستهایت خانهام بود وقتی تانکها و هواپیماها از پِیجهای خبرگزاریها به درون خانه میریختند وقتی رابطهام با اشیای خانه پر از انفجار بود و[…]