گر-جان-طلبی-فدای-جانت

گر جان طلبی فدای جانت – 151

  • دانلود دکلمه صوتی شعر گر جان طلبی فدای جانت سعدی – غزل 151 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. سهلست جواب امتحانت. سوگند به جانت ار فروشم.

     

    شعر گر جان طلبی فدای جانت – غزل 151 – سعدی

     

    گر جان طلبی فدای جانت

    سهلست جواب امتحانت

     

    سوگند به جانت ار فروشم

    یک موی به هر که در جهانت

     

    با آن که تو مهر کس نداری

    کس نیست که نیست مهربانت

     

    وین سر که تو داری ای ستمکار

    بس سر برود بر آستانت

     

    بس فتنه که در زمین به پا شد

    از روی چو ماه آسمانت

     

    من در تو رسم به جهد؟ هیهات

    کز باد سَبَق برد عنانت

     

    بی یاد تو نیستم زمانی

    تا یاد کنم دگر زمانت

     

    کوته نظران کنند و حیفست

    تشبیه به سرو بوستانت

     

    و ابرو که تو داری ای پری‌زاد

    در صید چه حاجت کمانت

     

    گویی بدن ضعیف سعدی

    نقشیست گرفته از میانت

     

    گر واسطهٔ سخن نبودی

    در وهم نیامدی دهانت

     

    شیرینتر از این سخن نباشد

    الا دهن شکرفشانت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    گر جان طلبی فدای جانت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر گر جان طلبی فدای جانت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تا یار عنان به باد و کشتی داده است – ۸۲

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

    به روزی سخت سرد، ازماه اسفند

    ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

     

    معنی گر جان طلبی فدای جانت

    گر جان طلبی فدای جانت سهلست جواب امتحانت

    اگر جانم را بخواهی ، فدای جانت باد . پاسخ این آزمون که جانم را قربان تو سازم بسیار آسان است .

    [ امتحان = آزمودن ]

     

    معنی سوگند به جانت ار فروشم

    سوگند به جانت ار فروشم یک موی به هر که در جهانت

    به جانت قسم یاد می کنم که مویی از سر تو را با هیچ کس در جهان عوض نخواهم کرد .

     

    معنی با آن که تو مهر کس نداری

    با آن که تو مهر کس نداری کس نیست که نیست مهربانت

    با وجود آنکه تو مهر هیچ کس را به دل راه نمی دهی ، هیچ کس وجود ندارد که به تو مهر نورزد .

    [ مهر = دوستی / مهربان = عاشق ]

     

    معنی وین سر که تو داری ای ستمکار

    وین سر که تو داری ای ستمکار بس سر برود بر آستانت

    ای ستمگر ، این اندیشه ای که در سر داری ، موجب می شود که سرهای زیادی در راه رسیدن به آستانت از دست برود .

    [ آستان = درگاه و پیشگاه / سر بر آستان رفتن = کنایه از اظهار بندگی کردن ]

     

    معنی بس فتنه که در زمین به پا شد

    بس فتنه که در زمین به پا شد از روی چو ماه آسمانت

    چه فتنه هایی که رخسار همانند ماه آسمان تو در زمین به پا کرده است .

    [ فتنه = آشوب و غوغا ، عشق و شیفتگی / به پا شدن = آشکار گشتن ، به وجود آمدن ]

     

    معنی من در تو رسم به جهد؟ هیهات

    من در تو رسم به جهد؟ هیهات کز باد سَبَق برد عنانت

    آیا می توانم با جهد و کوشش به تو که از باد هم تندتر می روی برسم ؟ دور و بعید است .

    [ هیهات = چه دور است ، فارسیان در مقامِ تحسّر و تأسف بکار می برند ، افسوس / سبق بردن = پیشی گرفتن / سبق بردن عنان تو از باد = کنایه از پیشی گرفتن تو از باد ]

     

    معنی بی یاد تو نیستم زمانی

    بی یاد تو نیستم زمانی تا یاد کنم دگر زمانت

    من هیچ وقت تو را فراموش نکرده ام که بخواهم بار دیگر تو را به یاد آورم .

    [ زمانی = لحظه ای آنی / دگر زمان = زمان دیگر ]

     

    معنی کوته نظران کنند و حیفست

    کوته نظران کنند و حیفست تشبیه به سرو بوستانت

    کوته نظران تو را به سرو بوستان تشبیه می کنند و دریغا که خطا می کنند .

    [ حِیف = در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف ، دریغا ، افسوس . و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم / کوته نظران = کنایه از تنگ نظران و غافلان ، کسانی که دوراندیش و با بصیرت نیستند ]

     

    معنی و ابرو که تو داری ای پری‌زاد

    و ابرو که تو داری ای پری‌زاد در صید چه حاجت کمانت

    ای پری زاده ، با وجود ابروان کمانی خویش برای صید کردن چه نیازی به کمان داری ؟

    [ پری = جنّ مؤنّث که موجودی است از عالَم غیر مرئی که با جمال خود انسان را می فریبد / پری زاد = زیبارو ]

     

    معنی گویی بدن ضعیف سعدی

    گویی بدن ضعیف سعدی نقشیست گرفته از میانت

    پنداری که بدن لاغر و ضعیف سعدی نقشی است که آن را از روی کمر باریک تو کشیده اند .

    [ نقش گرفتن = اثر گرفتن و صورت پذیرفتن / میان = کمر ]

     

    معنی گر واسطهٔ سخن نبودی

    گر واسطهٔ سخن نبودی در وهم نیامدی دهانت

    اگر کلام به عنوان میانجی برای توصیف دهانت به کار نمی رفت ، حتّی نیروی وهم هم نمی توانست دهانت را از غایت خُردی تصوّر نماید .

    [ واسطه= میانجی ، علّت و سبب / وهم = گمانو خیال ، قوۀ ادراک ، در سنّت ادبی شاعران دهان معشوق را به هیچ مانند کرده اند . دهان هر چه کوچکتر باشد زیباتر است تا جایی که وهم آن را درنیابد ]

     

    معنی شیرینتر از این سخن نباشد

    شیرینتر از این سخن نباشد الا دهن شکرفشانت

    هیچ سخنی از سخن من شیرین تر نیست و تنها چیزی که می تواند از آن شیرین تر باشد ، دهان شکرافشان تو است .

    [ دهن شکرفشان = کنایه از شیرین سخن و نیک گفتار ]

     

     

    معنی غزل گر جان طلبی فدای جانت سعدی چیست؟

    اگر جانم را بخواهی ، فدای جانت باد . پاسخ این آزمون که جانم را قربان تو سازم بسیار آسان است .

    [ امتحان = آزمودن ]

     

    شعر گر جان طلبی فدای جانت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *