ای-دیدنت-آسایش-و-خندیدنت-آفت

ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت – 136

  • دانلود دکلمه صوتی شعر ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت سعدی – غزل 136 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. گوی از همه خوبان بربودی به لطافت. ای صورت دیبای خطایی به نکویی.

     

    شعر ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت – غزل 136 – سعدی

     

    ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

    گوی از همه خوبان بربودی به لطافت

     

    ای صورت دیبای خطایی به نکویی

    وی قطره باران بهاری به نظافت

     

    هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی

    سلطان خیالت بنشاندی به خلافت

     

    ای سرو خرامان گذری از در رحمت

    وی ماه درفشان نظری از سر رأفت

     

    گویند برو تا برود صحبتت از دل

    ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت

     

    ای عقل نگفتم که تو در عشق نگنجی

    در دولت خاقان نتوان کرد خلافت

     

    با قد تو زیبا نبود سرو به نسبت

    با روی تو نیکو نبود مه به اضافت

     

    آن را که دلارام دهد وعده کشتن

    باید که ز مرگش نبود هیچ مخافت

     

    صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود

    باشد که یکی دوست بیاید به ضیافت

     

    شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان

    درویش نباید که برنجد به ظرافت

     

    سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده

    دریا در و مرجان بود و هول و مخافت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

     

    معنی ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

    ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت گوی از همه خوبان بربودی به لطافت

    ای کسی که تماشای تو موجب راحت  و خندیدنت بلایی است . از لحاظ زیبایی بر همه زیبارویان پیشی گرفتی .

    [ آفت = بلا و گزند / گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / لطافت = نرمی و لطف ، طراوت و تازگی / گوی ربودن = کنایه از پیروز شدن ، غلبه کردن ، پیشی گرفتن ، کامیاب شدن ]

     

    معنی ای صورت دیبای خطایی به نکویی

    ای صورت دیبای خطایی به نکویی وی قطره باران بهاری به نظافت

    ای آن که از لحاظ جمال و زیبایی مثل تصویرهای روی پارچه شهر ختا هستی و ای در لطافت چونان قطرات باران بهاری .

    [ دیبا = پارچه ابریشمی و حریر منقّش / خطا = ختا ، نام سرزمینی است در ترکستان و در ناحیه چین شمالی که به داشتن زیبارویان مشهور بوده است / نکویی = خوبی و لطافت ، زیبایی / نظافت = پاکی ]

     

    معنی هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی

    هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی سلطان خیالت بنشاندی به خلافت

    ای زیبارو ، هر بار که با بی پروایی و شنگی ، هستیِ کسی را مثل سرزمینی فتح کردی ، خیال ، تو را مثل جانشینی بر آن مُلک مستقر ساخت .

    [ شوخی = گستاخی و بی پروایی ، دلبری ، شنگی / خیال = تصویر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ، تصویر معشوق / خلافت = جانشینی ]

     

    معنی ای سرو خرامان گذری از در رحمت

    ای سرو خرامان گذری از در رحمت وی ماه درفشان نظری از سر رأفت

    ای معشوق همچون سرو خرامان ، از راه رحمت و بخشایش بر ما گذری کن و ای کسی که در تابندگی به ماه می مانی . از سر مهربانی به ما نظری بیفکن .

    [ خرامان = روندۀ با ناز و تکبّر ، خوش رفتار / دُرافشان = درخشان و تابان / نظر = توجّه و عنایت ، نگاه / رافت = رأفت ، مهربان ]

     

    معنی گویند برو تا برود صحبتت از دل

    گویند برو تا برود صحبتت از دل ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت

    به من می گویند : او را ترک کن و برو تا لذّت همنشینی با او از یادت برود . امّا می ترسم دوری راه ، عشقم را نسبت به او افزون کند .

    [ صحبت = دوستی و محبّت / هوس = میل و آرزو / بعد مسافت = دوری راه ]

     

    معنی ای عقل نگفتم که تو در عشق نگنجی

    ای عقل نگفتم که تو در عشق نگنجی در دولت خاقان نتوان کرد خلافت

    ای خرد ، آیا به تو نگفتم که در قلمرو عشق برایت جایی نیست ؟ آری ، در دوران حکومت خاقان ترکستان خلافت کردن ممکن نیست .

    [ خاقان  = لقب پادشاهان چین و ترک / خلافت = دستگاه حکومت اسلامی که بعد از پیغمبر (ص) بر ممالک اسلامی حکم راند ، در اینجا مطلق حکومت است ]

     

    معنی با قد تو زیبا نبود سرو به نسبت

    با قد تو زیبا نبود سرو به نسبت با روی تو نیکو نبود مه به اضافت

    سرو از لحاظ تناسب در برابر قامت تو زیبا نیست و ماه هم نسبت به روی زیبایت زیبا به نظر نمی آید .

    [ با = در هر دو مصراع به معنی برابر است / به اضافت = به نسبت ]

     

    معنی آن را که دلارام دهد وعده کشتن

    آن را که دلارام دهد وعده کشتن باید که ز مرگش نبود هیچ مخافت

    هر عاشقی که معشوق به وی وعدۀ کُشتن دهد ، نباید از مرگ هراسی داشته باشد .

    [ مخالفت = ترس و بیم / دلآرام = کنایه از معشوق و محبوب ]

     

    معنی صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود

    صد سفره دشمن بنهد طالب مقصود باشد که یکی دوست بیاید به ضیافت

    عاشقی که طالب یار است ، صد خوان برای دشمنان می گسترد ، به امید آن که روزی او معشوق را چون میهمانی بر سر آن خوان ببیند .

    [ باشد که = شاید که ، امید است که / ضیافت = مهمانی / طالب مقصود = کنایه از عاشق که طالب یار است ]

     

    معنی شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان

    شمشیر ظرافت بود از دست عزیزان درویش نباید که برنجد به ظرافت

    شمشیر در دست محبوبان ، لطیف و زیباست و عاشق مفلس نباید از لطافتی که در شمشیر عزیزان هست ، رنجیده گردد .

    [ ظرافت = زیبایی و لطافت / درویش = عاشق تنگدست / عزیزان = کنایه از معشوقان نازنین و عزیز ]

     

    معنی سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده

    سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده دریا در و مرجان بود و هول و مخافت

    ای سعدی ، آنگاه که اسیر عشق گشتی ، در برابر تقدیر تسلیم باش ، زیرا در دریا هم مروارید و مرجان وجود دارد و هم هول و هراس .

    [ مرجان = سنگ سرخ رنگی است به صورت شاخه شاخه و معدن آن در موضعی از بحر قلزم است در ساحل افرقیه که در کف دریا چون گیاهی می روید ، مروارید ریزه و خرد / هول = ترس / مخافت = بیم / تن به قضا دادن = کنایه از تسلیم تقدیر و پیشامد شدن ]

     

     

    معنی غزل ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت سعدی چیست؟

    ای کسی که تماشای تو موجب راحت  و خندیدنت بلایی است . از لحاظ زیبایی بر همه زیبارویان پیشی گرفتی .

    [ آفت = بلا و گزند / گوی = توپ و گلوله ای چوبین که در بازی چوگان از آن استفاده می شود / خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / لطافت = نرمی و لطف ، طراوت و تازگی / گوی ربودن = کنایه از پیروز شدن ، غلبه کردن ، پیشی گرفتن ، کامیاب شدن ]

     

    شعر ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»