ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی

ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

  • شعر ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ غزل99 _ ملک الشعرا بهار 

     

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی

    ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی

     

    آفتابا از عطوفت‌، بخش بر جان‌ها فروغی

    پادشاها از ترحم‌، کن به درویشان نگاهی

     

    گر گنه باشد که مردم برندارند از تو دیده

    در همه عالم نماند غیر کوران بیگناهی

     

    من کی‌ام تا دل نبازم پیش چشم کینه‌جویت

    کاین سیه با یک اشارت بشکند قلب سپاهی

     

    بینمت چونان که بیند منعمی را بینوایی

    رانی‌ام چونان که راند بنده‌ای‌ را پادشاهی

     

    گفتم از بیداد زلفت خویشتن را وارهانم

    اشتباهی بود لیکن بس مبارک اشتباهی

     

    گر به ‌چاه افتند کوران‌ عذرشان باشد ولی من

    با دو چشم باز رفتم‌ تا درافتادم به چاهی

     

    چهره‌ام کاهی از آن‌ شد کز تب عشق تو هر دم

    آنچنان لرزم که لرزد پیش بادی پر کاهی

     

    دل برفت از دست و ترسم در ره عشق تو جان هم

    ترک من گوید بزودی‌ چون رفیق نیمه‌راهی

     

    جادویی کردند مردم‌ تا سیه شد روزگارم

    اندرین دعوی ندارم غیر چشمانت گواهی

     

    معجر است آن‌ پیش رویت‌ یا سیه‌دود دل من

    یا به پیش ماه تابان پارهٔ ابر سیاهی

     

    چون ‌«‌بهار» از عشق‌ خوبان ‌سال‌ها بودم گریزان

    عاقبت پیوست عشقم رشتهٔ الفت به ماهی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    عشق و نفرت فردی و اجتماعی در آثار

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی – ۲۱۷

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را _ 3

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی آفتابا از عطوفت‌، بخش بر جان‌ها فروغی پادشاها از ترحم‌، کن به درویشان نگاهی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «معجر است آن‌ پیش رویت‌ یا سیه‌دود دل من یا به پیش ماه تابان پارهٔ ابر سیاهی چون ‌«‌بهار» از عشق‌ خوبان ‌سال‌ها بودم گریزان عاقبت پیوست عشقم رشتهٔ الفت به ماهی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *