خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد – شل سیلوراستاین   خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد اما هر کسی را که مثل تو بد باشد دوست ندارد اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم چون دلم برایت می سوزد وقتی می بینم هیچ کس[…]

آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید

آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید – عاشق بودن بهتر است یا عاشق نبودن

شعر آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید – شل سلوراستاین   آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید ؟ عمه من همیشه تنها بود خیلی هم زیاد گریه می کرد همه می گفتند علتش این است که هیچ وقت عاشق نشده بعد عمه ام عاشق شد اما حالا بازهم گریه می کند چون می ترسد معشوقش[…]

خورشید را می دزدم

خورشید را می دزدم

شعر خورشید را می دزدم – شل سیلوراستاین   خورشید را می دزدم فقط برای تو ! میگذارم توی جیبم تا فردا بزنم به موهایت فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم ! فردا تو می فهمی فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت ، می دانم ! آخ فردا ! راستی چرا فردا[…]

من نبودم

من نبودم – چرا این را زودتر نگفتی

من نبودم – شعر چرا این را زودتر نگفتی – شل سیلوراستاین   من نبودم کسی در خانه ات را کوبید من نبودم کسی که به تو سلام داد من نبودم کسی که سالها عاشق تو بود و هر کجا که می‌رفتی دنبالت می‌کرد دروغ گفتم من بودم من همان بودم که تو هیچ وقت[…]

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست

شعر وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست – شل سیلوراستاین   وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست نگفتم : عزیزم ، این کار را نکن نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ؟ رویم را برگرداندم حالا او رفته ، و من تمام[…]

نمی خواهم بجنگم

نمی خواهم بجنگم

شعر نمی خواهم بجنگم – شل سیلوراستاین   نمی خواهم بجنگم تو را می خواهم تنگ در آغوش گیرم نمی خواهم بجنگم می خواهم بازی دیگری کنم که در آن به جای جنگیدن همدیگر را در آغوش می فشارند و می توان غلتان بر قالیچه یی خندید و می توان هم را بوسید و بغل[…]

نمی توانم به ابرها دست بزنم

نمی توانم به ابرها دست بزنم – دستم به خورشید نمی رسد

نمی توانم به ابرها دست بزنم – شعر دستم به خورشید نمی رسد – شل سیلوراستاین   نمی توانم به ابرها دست بزنم ،به خورشید نرسیده ام هیچ گاه کاری که تو می خواستی را انجام نداده ام دستم را تا جایی که می توانستم دراز کردم انگار من آن نیستم که تو می خواهی[…]

اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم

اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم

شعر اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم – شل سیلوراستاین   اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم اجازه بده گاهی، زمانی از آن تو باشم واگر نمی توانم گاهی، زمانی از آن تو باشم بگذار هر وقت که تو می گویی، کنار تو باشم اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم بگذار باعث[…]

یک تور ماه‌ گیری ساخته‌ ام

یک تور ماه‌ گیری ساخته‌ ام – امشب میخواهم ماه را شکار کنم

یک تور ماه‌ گیری ساخته‌ ام – شعر امشب میخواهم ماه را شکار کنم – شل سیلوراستاین   یک تور ماه‌ گیری ساخته‌ ام امشب می‌خواهم ماه را شکار کنم آن را دور سرم چرخ خواهم داد و قرص بزرگ ماه را خواهم گرفت فردا نگاهی به آسمان بکن اگر ماه در آن ندیدی بدان[…]

برای اینکه دوستم داشته باشی

برای اینکه دوستم داشته باشی – لطفا دوستم نداشته باش

برای اینکه دوستم داشته باشی – شعر لطفا دوستم نداشته باش – شل سیلوراستاین   برای اینکه دوستم داشته باشی هر کاری بگویی می کنم قیافه ام را عوض می کنم همان شکلی می شوم که تو می خواهی اخلاقم را عوض می کنم همان طوری می شوم که تو می خواهی حتی صدایم را[…]

خوب گوش کنید بچه‌ ها

خوب گوش کنید بچه‌ ها – کی میداند صلح کجاست

خوب گوش کنید بچه‌ ها – شعر کی میداند صلح کجاست – شل سیلوراستاین   خوب گوش کنید بچه‌ ها کبوتر نماد صلح است برای همین ما در اینجا یک عالم کبوتر داریم فقط یک چیز کم داریم و آن صلح است حالا کی میداند صلح کجاست؟   پیشنهاد ویژه برای مطالعه:  طبیعت آن چیزی[…]

بیرون پناهگاهت می مانم

بیرون پناهگاهت می مانم – امیدوارم که در قلب تو باشم

بیرون پناهگاهت می مانم – شعر امیدوارم که در قلب تو باشم – شل سیلوراستاین   بیرون پناهگاهت می مانم و درون را نگاه می کنم درحالیکه در اطرافم ، از هر سو ، بمب می ریزند تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال بنظر می آیی آیا گفته بودم که[…]

خب، می بینم که حسابی به خودت می رسی

خب، می بینم که حسابی به خودت می رسی – بالاخره قصه به پایان میرسه

خب، می بینم که حسابی به خودت می رسی – شعر بالاخره قصه به پایان میرسه – شل سیلوراستاین   خب، می بینم که حسابی به خودت می رسی از خودت مراقبت می کنی نیازهایت را بر آورده می کنی خوب گوش می دی یا می خونی ، درباره رژیم غذایی تغذیه ، خواب و[…]

آه خیلی خب موافقم که قدبلند و خوش قیافه نیستم

آه خیلی خب موافقم که قدبلند و خوش قیافه نیستم – لیز

آه خیلی خب موافقم که قدبلند و خوش قیافه نیستم – شعر لیز -شل سیلوراستاین   آه, خیلی خب، موافقم که قدبلند و خوش قیافه نیستم و قبول دارم موهام داره می‌ریزه و یه جورایی هم چاقم و چیزای دیگه شبیه اینا پس تعجب می‌کنی که چرا نشستم و نیشم بازه خب به خاطر اینه[…]

طبیعت آن چیزی است که می بینیم

 طبیعت آن چیزی است که می بینیم

شعر طبیعت آن چیزی است که می بینیم – امیلی دیکنسون   طبیعت آن چیزی است که می بینیم تپه – عصر سنجاب – کسوف – زنبور عسل- نه طبیعت بهشت است طبیعت آن چیزی است که می شنویم مرغ مهاجر- دریا- آذرخش- جیرجیرک- نه طبیعت هماهنگی است طبیعت آن چیزی است که می شناسیم[…]

خوشبختی شانس نیست

خوشبختی شانس نیست

شعر خوشبختی شانس نیست – امیلی دیکنسون   خوشبختی شانس نیست رنج است. شانس لبخند معناداری می زند. شانس ما آنقدر کوچک است که به آن پشت پا زده ایم.   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: من به تنهایی قدم می زنم ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود – 268 ساعتی انتظار کشیدن طولانی است[…]

ما هرگز نمی دانيم كه می رويم

ما هرگز نمی دانيم كه می رويم

شعر ما هرگز نمی دانيم كه می رويم – امیلی دیکنسون ما هرگز نمی دانيم كه می رويم آن هنگام كه در حال رفتن هستيم به شوخي درها را مي بنديم و سرنوشت كه ما را همراهي مي كند پشت سر ما به درها قفل مي زند ، و ما ديگر ، هرگز نمي توانيم[…]

اگر هيچ كاری نكرده باشم

اگر هيچ كاری نكرده باشم

اگر هيچ كاری نكرده باشم -امیلی دیکنسون اگر هيچ كاری نكرده باشم دعا كرده ام دعا كرده ام اي مسيح ! در اين دنيا نمي دانم خانه ات كجاست ، و به هر دري مي كوبم . در ميان شديدترين لرزه هايت در زمين ، و هولناك ترين طوفان ها در دريا ؛ به من[…]

جدایی، تمام آن چیزی است

جدایی، تمام آن چیزی است

شعر جدایی، تمام آن چیزی است – امیلی دیکنسون   جدایی، تمام آن چیزی است که باید از جهنم بدانیم.   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: امیدی بزرگ فرو ریخت در دهر هر آن‌که نیم‌نانی دارد – 77 ساعتی انتظار کشیدن طولانی است دور از دسترس صبح – ایمن در حجره‌ های مرمرینشان   در صورتی[…]

گویند زمان مرهم است

گویند زمان مرهم است

شعر گویند زمان مرهم است – امیلی دیکنسون   گویند زمان مرهم است اما هرگز چنین نبوده دردهای واقعی عمیق تر می شوند با گذر زمان همچون عضلات که نیرومندتر زمان محکی است برای رنج‌ها و نه درمان اگر اینچنین بود دیگر رنجی نبود مترجم: سادات آهوان   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: من به تنهایی[…]

این نامه من به جهانیست

این نامه من به جهانیست – نامه ی من به جهان

این نامه من به جهانیست – شعر نامه ی من به جهان – امیلی دیکنسون   این نامه من به جهانیست که هیچگاه برای من ننوشته.. پیامی ساده که طبیعت یادم داده با لطافتی باشکوه پیامش امضا شده توسط دست‌هایی نامرئی برای عشق به او، هموطنان نازنین با لطافت من را قضاوت کنید!   پیشنهاد[…]

بارقه‌‌ ای از نور وجود دارد

بارقه‌‌ ای از نور وجود دارد – بارقه ای از نور

بارقه‌‌ ای از نور وجود دارد – شعر بارقه ای از نور – امیلی دیکنسون   بارقه‌‌ ای از نور وجود دارد در بعد از ظهرهای زمستانی… که سنگینی می‌کند مانند شنیدن موسیقی کلیسایی و عمیقا به ما صدمه می‌زند نمی‌توانیم هیچ جای زخمی پیدا کنیم ولی تفاوت‌های عمیقی به وجود می‌آید در جایی که[…]

اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم

اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم – معنای زندگی

اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم – شعر معنای زندگی – امیلی دیکنسون اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم بیهوده نزیسته‌ام اگر بتوانم دردی را تسکین دهم یا کم کنم یا به سینه سرخی افتاده یاری دهم به آشیانه‌اش برگردد بیهوده نزیسته‌ام مترجم: جاوید ثقفی پیشنهاد ویژه برای مطالعه: اگر ماه[…]

آسمان‌ ها نمی‌ توانند رازشان را نگه دارند

آسمان‌ ها نمی‌ توانند رازشان را نگه دارند – اما چنین نخواهم کرد

آسمان‌ ها نمی‌ توانند رازشان را نگه دارند – شعر اما چنین نخواهم کرد – امیلی دیکنسون   آسمان‌ ها نمی‌ توانند رازشان را نگه دارند به تپه‌ها می‌ گویند و تپه‌ها به باغ‌ ها و باغ‌ها به نرگس‌ ها پرنده‌ای که گذارش از آن طرف می‌ افتد همه را آهسته می‌شنود اگر پرنده‌ی کوچک[…]

دور از دسترس صبح

دور از دسترس صبح – ایمن در حجره‌ های مرمرینشان

دور از دسترس صبح – شعر ایمن در حجره‌ های مرمرینشان – امیلی دیکنسون   دور از دسترس صبح و دور از دسترس ظهر ایمن در حجره‌های مرمرینشان خفته‌اند ساکنان شکیبای رستاخیز توفال از حریر سقف از سنگ نسیم در قصر آفتابش آهسته می‌خندد زنبور عسل در گوشی ناشنوا همهمه می‌کند پرندگان زیبا آهنگ غفلت[…]

امیدی بزرگ فرو ریخت

امیدی بزرگ فرو ریخت

شعر امیدی بزرگ فرو ریخت – امیلی دیکنسون   امیدی بزرگ فرو ریخت تو صدایی نشنیدی ویرانه‌ها در درون بود آه از خرابه‌ی حیله‌گری که هیچ قصه‌ای نگفت و ‌شاهدی را راه نداد ذهن را برای بارهای گران ساخته‌اند برای وضعیت بیم و وحشت پرورده‌اند چندی لنگان‌لنگان در دریا فرو شدن و وانمود کردن که[…]

من هیچ‌ کسم! تو کیستی

من هیچ‌ کسم! تو کیستی – کسی بودن

من هیچ‌ کسم! تو کیستی – شعر کسی بودن – امیلی دیکنسون   من هیچ‌ کسم! تو کیستی؟ تو هم آیا هیچ‌ کس هستی؟ پس ما جفت همیم! به کسی نگو! جار می‌زنند می‌دانی! کسی بودن چقدر ملال‌آور است! چقدر بی پروا همچون قورباغه‌ای نام کسی را در تمام ژوئن بر زبان می‌آورند برای گندابی[…]

ساعتی انتظار کشیدن طولانی است 

ساعتی انتظار کشیدن طولانی است

ساعتی انتظار کشیدن طولانی است – شعر انتظار – امیلی دیکنسون   ساعتی انتظار کشیدن طولانی است اگر ورای آن، تنها عشق در میان باشد ابدیت را انتظار کشیدن کوتاه است اگر عشق پاداشت دهد نهایت را مترجم: مجتبی گلستانی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: در حکمت و پند خاقانیا به جاه مشو غره غمروار[…]

خودم را در میان گل‌ هایم پنهان می‌ کنم

خودم را در میان گل‌ هایم پنهان می‌ کنم – نزدیک به تنهایی

خودم را در میان گل‌ هایم پنهان می‌ کنم – شعر نزدیک به تنهایی – امیلی دیکنسون   خودم را در میان گل‌ هایم پنهان می‌ کنم، همین‌که بر سینه‌ی تو لختی دست می‌کشم، تو نیز، بی‌واهمه، مرا بر تن می‌کنی و فرشته‌ها باقی ماجرا را می‌دانند. خودم را در میان گل‌ هایم پنهان می‌[…]

چرا دوستتان دارم

چرا دوستتان دارم

شعر چرا دوستتان دارم – امیلی دیکنسون   چرا دوستتان دارم، آقا؟ چرا که باد می‌گذرد و علف سر از پا نمی‌شناسد باد به علف نمی‌گوید چرا؟ چرا که می‌داند و تو نمی‌دانی و ما نمی‌دانیم همین دانش برای ما کافی است. رعد هرگز از چشم نمی‌پرسد چرا بسته می‌شود هنگام رعد چرا که می‌داند[…]