نمی توانم به ابرها دست بزنم

نمی توانم به ابرها دست بزنم – دستم به خورشید نمی رسد

  • نمی توانم به ابرها دست بزنم – شعر دستم به خورشید نمی رسد – شل سیلوراستاین

     

    نمی توانم به ابرها دست بزنم ،به خورشید نرسیده ام
    هیچ گاه کاری که تو می خواستی را انجام نداده ام
    دستم را تا جایی که می توانستم دراز کردم
    انگار من آن نیستم که تو می خواهی
    برای اینکه نمی توانم به ابرها دست بزنم یا به خورشید برسم
    نه ، نمی توانم ابرها را لمس کنم یا به خورشید برسم

    نمی توانم به عمق افکارت راه یابم و خواست های تو را حدس بزنم
    برای یافتن آنچه تو در رویا در پی آنی ، کاری از من بر نمی آید
    می گویی آغوشت باز است
    اما خدا می داند برای چه کسی
    نمی توانم فکرت را بخوانم یا با رویاهای تو باشم
    نمی توانم رویاهایت را پی گیرم یا به افکارت پی ببرم

    دلم می خواهد کسی را بیابی تا بتواند کارهای ناتمام مرا به انجام برساند
    راهی را که من نیافتم او بیابد و برای تو دنیای بهتر بسازد
    کاش کسی را بیابی ، کسی که بی پروا باشد و بر تو غلبه کند
    اندیشه هایت را که همواره در حال تغییر است به سمتی هدایت کند
    و روح تو را که همواره در پرواز است آزاد سازد
    اما من نمی توانم ، نمی توانم

    نمی توانم زمان را به عقب برگردانم تا دوباره به شانزده سالگی پا بگذاری
    نمی توانم زمین های بی حاصلت را دوباره سبز کنم
    نمی توانم با دیگر درباره ی آن چه قرار بود چنان باشد و اکنون چنان نیست حرف بزنم
    نمی توانم زمان را به عقب برگردانم و تو را به روزگار جوانیت
    نمی توانم زمان را به عقب بر گردانم و تو را جوان کنم

    پس با من وداع کن و به پشت سرت نگاه نکن
    هر چند در کنار تو روزهای خوشی را پشت سر گذاشتم
    افسوس ! من آن نیستم که بتواند با تو سر کند
    اگر کسی از حال و روز من پرسید ، بگو زمانی با من بود
    اما هیچ گاه دستش به ابرها و به خورشید نرسید
    نمی توانم به ابرها دست بزنم یا به خورشید برسم

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه:

    گردون ز زمین هیچ گلی برنارد – 85

    هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود – 270

    در دهر هر آن‌که نیم‌نانی دارد – 77

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

     

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شعر جهان

     

    نمی توانم به ابرها دست بزنم

    شعری که خواندیم اثر «شل سیلوراستاین» بود، سیلوراستاین از «شاعران آمریکا» است. شعر بالا با سطر «نمی توانم به ابرها دست بزنم» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟

     

    دیدگاه شما درباره شعر دستم به خورشید نمی رسد

    دیدگاهتان را درباره ی شعر دستم به خورشید نمی رسد شل سیلوراستاین، این شاعر خوبِ آمریکا بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاه‌ها به اشتراک بگذارید.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *