یک دسته نامه دارم

یک دسته نامه دارم – اختراع خداحافظی

  • یک دسته نامه دارم – شعر اختراع خداحافظی – آن سکستون

     

    یک دسته نامه دارم
    یک دسته خاطره
    می‌شد چشم هر دو را در‌آورم
    می‌شد مثل پیشبندی چل‌تکه آنها را به تن کنم
    می شد بیاندازمشان در لباسشویی، بعد در خشک‌کن
    تا شاید درد مثل چرک از آنها جدا می‌شد و روی آب می‌ایستاد

    شاید اگر از شر آنها خلاص می‌شدم می‌توانستم پشت این فقدان را به خاک بمالم.
    از اینها گذشته، چانه زدن برای چیست اگر دیگر تماسهای تلفنی گران در کار نباشد،
    دیگر سفرهای طولانی هوایی در آسمان مه گرفته در کار نباشد

    خنده‌های دیوانه‌وار یا دعاهای کشیش برای معاملات خُرد.
    کسی چه می‌داند شاید آن کشیش هنوز بر آن بالشت مه شناور باشد.
    و دعا می‌کند برای ما. و دعا می‌کند برای ما.

    آیا باید با این روح زشتم بنشینم اینجا
    و نبودن تو را دعا کنم
    دوره این شعارهای توخالی گذشته است.
    اینجا بر گل‌میخ حقیقت می‌نشینم.

    از هیچ‌کس نباید بیزار بود جز ماهی لاغر خاطره
    که از لایه‌های مغز من بیرون می‌پرد.

    از هیچ کس نباید بیزار بود جز حس تیز پیراهن شبم
    که مثل نوری خاموش تنم را کبود می‌کند
    و بوسه‌ای را به یادم می‌آورد که ما اختراع کرده بودیم

    زبانهایمان مثل شعرها با هم دیدار می‌کردند، به دهان بازمی‌گشتند
    و تب خواستن را در تن بیدار می‌کردند.

    خنده‌ها، نقشه‌ها، نوارهای کاست، نوازشی که به راه خود می‌رفت و آواز می‌خواند-
    همه باید شکسته و دفن شوند در گاوصندوقی امن.
    از مرگی ملول پر شده‌ام و تنها یک سیاهی خسته از سیاهی
    از گاوصندوق چکه چکه بیرون می‌چکد.

    باید شکمش را بشکافم و بعد قلب را، پاها را
    پاهای دو تن که زمانی بر همهم ‌های چوبی بزرگ یکی بودند
    و آتش بزنم، درست مثل خودم که آتش گرفتم، و بگذارم
    در میان شعله‌ها بچرخد، تا به آسمان برسد
    و با سرخی خود آسمان را مهیب سازد.

    مترجم: آزاده کامیار

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه:

    بسکه از بخت خویش مایوسم

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

     

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شعر جهان

     

    یک دسته نامه دارم

    شعری که خواندیم اثر «آن سکستون» بود، سکستون از «شاعران آمریکا» است. شعر بالا با سطر «یک دسته نامه دارم» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟

     

    دیدگاه شما درباره شعر اختراع خداحافظی

    دیدگاهتان را درباره ی شعر اختراع خداحافظی آن سکستون، این شاعر خوبِ آمریکا بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاه‌ها به اشتراک بگذارید.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    کیمیا

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *