آتوسا حصارکی

ما هرگز نمی دانيم كه می رويم

ما هرگز نمی دانيم كه می رويم

شعر ما هرگز نمی دانيم كه می رويم – امیلی دیکنسون ما هرگز نمی دانيم كه می رويم آن هنگام كه در حال رفتن هستيم به شوخي درها را مي بنديم و سرنوشت كه ما را همراهي مي كند پشت سر ما به درها قفل مي زند ، و ما ديگر ، هرگز نمي توانيم[…]