شعر نظامی با مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

چون رایت عشق آن جهانگیر

16 – شعر چون رایت عشق آن جهانگیر – بردن پدر مجنون را به خانه

شعر چون رایت عشق آن جهانگیر نظامی – لیلی و مجنون 16   چون رایت عشق آن جهانگیر شد چون مه لیلی آسمان گیر   هر روز خنیده‌نام‌تر گشت در شیفتگی تمام‌تر گشت   هر شیفتگی کز آن نورد است زنجیر بر صداع مرد است   برداشته دل ز کار او بخت درمانده پدر به[…]

مجنون چو شنید پند خویشان

15 – شعر مجنون چو شنید پند خویشان – زاری کردن مجنون در عشق

شعر مجنون چو شنید پند خویشان نظامی – لیلی و مجنون 15   مجنون چو شنید پند خویشان از تلخی پند شد پریشان   زد دست و درید پیرهن را کاین مرده چه می‌کند کفن را   آن کز دو جهان برون زند تخت در پیرهنی کجا کشد رخت   چون وامق از آرزوی عذرا[…]

چون راه دیار دوست بستند

14 – شعر چون راه دیار دوست بستند – رفتن پدر مجنون به خواستار

شعر چون راه دیار دوست بستند نظامی – لیلی و مجنون 14   چون راه دیار دوست بستند بر جوی بریده پل شکستند   مجنون ز مشقت جدائی کردی همه شب غزل‌سرائی   هردم ز دیار خویش پویان بر نجد شدی سرود گویان   یاری دو سه از پس اوفتاده چون او همه عور و[…]

سلطان سریر صبح خیزان

13 – شعر سلطان سریر صبح خیزان – در صفت عشق مجنون

شعر سلطان سریر صبح خیزان نظامی – لیلی و مجنون 13   سلطان سریر صبح خیزان سر خیل سپاه اشک ریزان   متواری راه دلنوازی زنجیری کوی عشقبازی   قانون مغنینان بغداد بیاع معاملان فریاد   طبال نفیر آهنین کوس رهبان کلیسیای افسوس   جادوی نهفته دیو پیدا هاروت مشوشان شیدا   کیخسرو بی کلاه[…]

هر روز که صبح بردمیدی

12 – شعر هر روز که صبح بردمیدی – عاشق شدن لیلی و مجنون

شعر هر روز که صبح بردمیدی نظامی – لیلی و مجنون 12   هر روز که صبح بردمیدی یوسف رخ مشرقی رسیدی   کردی فلک ترنج پیکر ریحانی او ترنجی از زر   لیلی ز سر ترنج بازی کردی ز زنخ ترنج سازی   زان تازه ترنج نو رسیده نظاره ترنج و کف بریده  […]

گوینده-داستان-چنین-گفت

11 – شعر گوینده داستان چنین گفت – آغاز داستان

شعر گوینده داستان چنین گفت نظامی – لیلی و مجنون 11   گوینده داستان چنین گفت آن لحظه که در این سخن سفت   کز ملک عرب بزرگواری بود است به خوب‌تر دیاری   بر عامریان کفایت او را معمورترین ولایت او را   خاک عرب از نسیم نامش خوش بودی تر از رحیق جامش[…]

ساقی به کجا که می پرستم

10 – شعر ساقی به کجا که می‌پرستم – یاد کردن بعضی از گذشتگان

شعر ساقی به کجا که می‌پرستم نظامی – لیلی و مجنون 10   ساقی به کجا که می‌پرستم تا ساغر می دهد به دستم   آن می که چو اشک من زلالست در مذهب عاشقان حلالست   در می به امید آن زنم چنگ تا باز گشاید این دل تنگ   شیریست نشسته بر گذرگاه[…]

ای چارده ساله قره العین

9 – شعر ای چارده ساله قرة‌العین – در نصیحت فرزند خود محمد

شعر ای چارده ساله قرة‌العین نظامی – لیلی و مجنون 9   ای چارده ساله قرة‌العین بالغ نظر علوم کونین   آن روز که هفت ساله بودی چون گل به چمن حواله بودی   و اکنون که به چارده رسیدی چون سرو بر اوج سر کشیدی   غافل منشین نه وقت بازیست وقت هنر است[…]

بر جوش دلا که وقت جوش است

8 – شعر بر جوش دلا که وقت جوش است – در شکایت حسودان و منکران

شعر بر جوش دلا که وقت جوش است نظامی – لیلی و مجنون 8   بر جوش دلا که وقت جوش است گویای جهان چرا خموش است   میدان سخن مراست امروز به زین سخنی کجاست امروز   اجری خور دسترنج خویشم گر محتشمم ز گنج خویشم   زین سحر سحرگهی که رانم مجموعه هفت[…]

چون گوهر سرخ صبحگاهی

7 – شعر چون گوهر سرخ صبحگاهی – سپردن فرزند خویش به فرزند

شعر چون گوهر سرخ صبحگاهی نظامی – لیلی و مجنون 7   چون گوهر سرخ صبحگاهی بنمود سپیدی از سیاهی   آن گوهر کان گشاده من پشت من و پشت زاده من   گوهر به کلاه کان برافشاند وز گوهر کان شه سخن راند   کاین بیکس را به عقد و پیوند درکش به پناه[…]

ای عالم جان و جان عالم

6 – شعر ای عالم جان و جان عالم – خطاب زمین بوس

شعر ای عالم جان و جان عالم نظامی – لیلی و مجنون 6   ای عالم جان و جان عالم دلخوش کن آدمی و آدم   تاج تو ورای تاج خورشید تخت تو فزون ز تخت جمشید   آبادی عالم از تمامیت وآزادی مردم از غلامیت   مولا شده جمله ممالک توقیع ترا به صح[…]

سر خیل سپاه تاجداران

5 – شعر سر خیل سپاه تاجداران – در مدح شروانشاه اختسان

شعر سر خیل سپاه تاجداران نظامی – لیلی و مجنون 5   سر خیل سپاه تاجداران سر جمله جمله شهریاران   خاقان جهان ملک معظم مطلق ملک الملوک عالم   دارنده تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی   صاحب جهت جلال و تمکین یعنی که جلال دولت و دین   تاج ملکان ابوالمظفر زیبنده ملک[…]

روزی به مبارکی و شادی

4- شعر روزی به مبارکی و شادی – سبب نظم کتاب

شعر روزی به مبارکی و شادی نظامی – لیلی و مجنون 4   روزی به مبارکی و شادی بودم به نشاط کیقبادی   ابروی هلالیم گشاده دیوان نظامیم نهاده   آیینه بخت پیش رویم اقبال به شانه کرد مویم   صبح از گل سرخ دسته بسته روزم به نفس شده خجسته   پروانه دل چراغ[…]

در نوبت بار عام دادن

3 – شعر در نوبت بار عام دادن – برهان قاطع در حدوث

شعر در نوبت بار عام دادن نظامی – لیلی و مجنون 3   در نوبت بار عام دادن باید همه شهر جام دادن   فیاضه ابر جود گشتن ریحان همه وجود گشتن   باریدن بی‌دریغ چون مل خندیدن بی‌نقاب چون گل   هرجای چو آفتاب راندن در راه ببدره زر فشاندن   دادن همه را[…]

ای شاه سوار ملک هستی

2- شعر ای شاه سوار ملک هستی – نعت پیغمبر اکرم (ص)

شعر ای شاه سوار ملک هستی نظامی – لیلی و مجنون 2   ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی   ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اول   نوباوه باغ اولین صلب لشکرکش عهد آخرین تلب   ای حاکم کشور کفایت فرمانده فتوی ولایت   هرک آرد با تو[…]

ای-نام-تو-بهترین-سرآغاز

1- شعر ای نام تو بهترین سرآغاز – به نام ایزد بخشاینده

شعر ای نام تو بهترین سرآغاز نظامی – لیلی و مجنون 1   ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌نام تو نامه کی کنم باز   ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم   ای کارگشای هر چه هستند نام تو کلید هر چه بستند   ای هیچ خطی نگشته ز اول[…]