بهارِصداقت در سکوت کدام چشم در نجوای کدام کلام درشعله های کدام فریاد بهارصداقت پیداست؟ آنجاکه مهتاب چشم انتظارآفتاب است آنجا که پرستوها بابال های خسته آرزوی خواب دارند آنجاکه ماهیان تشنه آب میخواهند آنجاکه غزالان صیدشده آرزوی شکار دارند؟؛ ومن ازکوچه های یاد میگذرم در آوازباران درگلوی ناودان ها درآسمان در پرواز مرغکان[…]
ماه و پلنگ / شعری زیبا از سیامک عشقعلی دلبری دارم که الحق دیدنیست! ناز دارد مثل گل بوییدنیست! چشمهایش هی صدایم میزند غنچهی لبهای سرخش چیدنیست! قد و بالایش دلم را میبرد در نگاهش آسمان بوسیدنیست! چون پلنگی قصد فتحش کردهام ماه از هرجای شب دزدیدنیست! عاشقم من! عاشقم من! عاشقم! ساده گفتم![…]