انتظار

انتظار

انتظار   انتظار را توی پرانتز باز می نویسم می دانم که می آیی. ……….. بدرود را در دریاچه ای از سراب می نویسم می دانم که می آیی. ……….. برای دیدن سایه ای ازتو به آفتاب نامه ای می نویسم، می دانم که می آیی. ……….. برای ساعت های خانه زمانی از نو می[…]

بند قرارداد نسل ما

بند قرارداد نسل ما

بند قرارداد نسل ما   زمستان آمده که سردی بکند آدرسش به کارتن پاره سلامی بکند بابا میرزا هست و سر سیخ که دودی بکند… سر چهارراه به دنبال کسی می گردد دخترش کفری فروخته تا سیری بکند… تاریکی ست و چشم و هوا مشکی بگو کِی اسمها وسط خانه نوری بکند… داستان شروعش تلخ[…]

فاصله باصاعقه

فاصله باصاعقه

فاصله باصاعقه   امروز مرا بایک‌نظر دیدی با سینه ریزی از ستاره با هدیه ای از جانبِ ماه هرچند چشمانت به من بود اما تو زیور را ندیدی انگار احساسِ مرا از یاد بُردی من قسمتی از خاطرت بودم جا مانده در فصلِ گذشته من کوه بودم، قله بودم اما سپردی پیکرم را دستِ طوفان[…]

گره ی کور

گره ی کور

گره ی کور   گره ی کور چون آینه ای که همدم راز شود کوک دل تو با دل من ساز شود لبخند بزن به غنچه ی روسری ام تا این گِره ی کور دَمی باز شود #سپیده_اسدی #مهربان

آهوی چشمهایت

آهوی چشمهایت

آهوی چشمهایت   میگویم باران:آسمان میبارد                         میگویم بهار:شکوفه لبخندمیزند                      میخواهم نام تورا بر زبان بیاورم ؛زبانم میگیرد. شب می شکند؛ در تاریکی نور نیست، درروشنایی نور نیست، اما روی ماهت فضا را منور کرده است.          ازدور ترین نقطه آسمان، مهتابی” بایداز صحرا،صخره                              و       سنگ دلت”               […]

ترانه ی عشق

ترانه ی عشق

ترانه ی عشق با جلوه ترین ترانه ی عشق بامن تو بخوان فسانه ی عشق انگیزه ی بودن منی تو من زنده به این بهانه ی عشق از خود خبری ندارم ای دوست تا سر نزنم به خانه ی عشق شوریدگی از نشان عشق است در هر نفسم نشانه ی عشق من از غزل واژه[…]

بهارِصداقت

بهارِصداقت

بهارِصداقت   در سکوت کدام چشم در نجوای کدام کلام درشعله های کدام فریاد بهارصداقت پیداست؟ آنجاکه مهتاب چشم انتظارآفتاب است آنجا که پرستوها بابال های خسته آرزوی خواب دارند آنجاکه ماهیان تشنه آب میخواهند آنجاکه غزالان صیدشده آرزوی شکار دارند؟؛ ومن ازکوچه های یاد میگذرم در آوازباران درگلوی ناودان ها درآسمان در پرواز مرغکان[…]

ماه و پلنگ / شعری زیبا از سیامک عشقعلی

ماه و پلنگ / شعری زیبا از سیامک عشقعلی

ماه و پلنگ / شعری زیبا از سیامک عشقعلی   دلبری دارم که الحق دیدنی‌ست! ناز دارد مثل گل بوییدنی‌ست! چشم‌هایش هی صدایم می‌زند غنچه‌ی لب‌های سرخش چیدنی‌ست! قد و بالایش دلم را می‌برد در نگاهش آسمان بوسیدنی‌ست! چون پلنگی قصد فتحش کرده‌ام ماه از هرجای شب دزدیدنی‌ست! عاشقم من! عاشقم من! عاشقم! ساده گفتم![…]

اگر که توباشی

اگر که توباشی

اگر که توباشی   ساحلی باموج های اندوهم دعوت پاییزم را بپذیر تا گوش دهی� که چگونه آرامشِ برگ ریزانش و خش خشِ زمینش ّباغچه ی قلبم را میلرزاند. غروب غم انگیزش، ورنگِ اُفُقَش را در باغ روی زردم می‌نشاند. چگونه هوای بارانیش نی نی چشم هایم را تَر� می سوزاند؛ � � کنارم باش[…]

شعر رو به رو را نگاه كردم پل الوار

ميان جماعت تو را ديدم- رو به رو را نگاه كردم

ميان جماعت تو را ديدم-شعر  رو به رو را نگاه كردم- پل الوار رو به رو را نگاه كردم ميان جماعت تو را ديدم ميان سنبله‌ها زير تك درختي تو را ديدم در انتهاي هر سفر در عمق هر عذاب در انتهاي هر خنده سر برآورده از آتش و آب تابستان و زمستان ، تو[…]

شعر تنها پل الوار

می توانستم بی تو زندگی کنم – تنها

 می توانستم بی تو زندگی کنم – شعر تنها – پل الوار   تنها می توانستم بی تو زندگی کنم. تنها زندگی کنم. کیست که این گونه می گوید؟ کیست که می تواند تنها بی تو زندگی کند؟ این کیست؟ بودن به رغم همه بودن به رغم خویش شب از نیمه گذشته است چون توده[…]

شعر ساحل دریا پر از گودال است پل الوار

جنگل پر از درختانی که دلباخته‌ی پرندگانند – ساحل دریا پر از گودال است

جنگل پر از درختانی که – شعر ساحل دریا پر از گودال است – پل الوار   ساحل دریا پر از گودال است جنگل پر از درختانی که دلباخته‌ی پرندگانند برف بر قله‌ها آب می‌شود شکوفه‌های سیب آنچنان می‌درخشند که خورشید شرمنده می‌شود شب روز زمستانی است در روزگاری گزنده من در کنار تو ای[…]

شعر سپیده که سر بزند پل الوار

در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید – سپیده که سر بزند

در این بیشه زار خزان زده شاید – شعر سپیده که سر بزند – پل الوار   سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوئیدیم پس به نام زندگی هرگز نگو هرگز.     پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر تو را دوست می دارم پل[…]

شعر بیدار شو تا از پی ات روان شوم پل الوار

تنم بی تاب تعقیب توست – بیدار شو تا از پی ات روان شوم

تنم بی تاب تعقیب توست – شعر بیدار شو تا از پی ات روان شوم – پل الوار   بیدار شو تا از پی ات روان شوم تنم بی تاب تعقیب توست می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب می خواهم با بیداریِ تو رویا[…]

شعر سخن با تو می گویم پل الوار

تا کلام تو را بهتر بشنوم – سخن با تو می گویم

تا کلام تو را بهتر بشنوم – شعر سخن با تو می گویم – پل الوار سخن با تو می گویم تا کلام تو را بهتر بشنوم کلام تو را می شنوم تا به درک خود یقین یابم تو لبخند می زنی که مرا تسخیر کنی تو لبخند می زنی و چشم من به جهان[…]

شعر مرا پیکری است پل الوار

تا چشم انتظار تو باشم – مرا پیکری است

تا چشم انتظار تو باشم – شعر مرا پیکری است – پل الوار   مرا پیکری است تا چشم انتظار تو باشم تا از دروازه های صبح تا دروازه های شب در پی تو بشتابم مرا پیکری است بهر آنکه عمرم را با عشق تو سر کنم.     پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر تو[…]

شعر من سرانجام جاده را سد می كنم پل الوار

با سیل رویاهای ناگزیر – من سرانجام جاده را سد می كنم

با سیل رویاهای ناگزیر- شعر من سرانجام جاده را سد می كنم – پل الوار   من سرانجام جاده را سد می كنم با سیل رویاهای ناگزیر و سرانجام خویش را دوباره پیدامی كنم آری جهان از آن ما خواهد بود.     پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر تو را دوست می دارم پل الوار[…]

شعر ما دو، دستادست پل الوار

همه‌جا خود را در خانهٔ خویش می‌انگاریم – ما دو، دستادست

همه‌جا خود را در خانهٔ خویش می‌انگاریم – شعر ما دو، دستادست – پل الوار   ما دو، دستادست همه‌جا خود را در خانهٔ خویش می‌انگاریم زیر درخت مهربان زیر آسمان سیاه زیر تمامی بام‌ها کنار آتش در کوچهٔ تهی در زِلّ آفتاب در چشمان مبهم جمعیت کنار فرزانگان و دیوانگان میان کودکان و کلانسالان.[…]

شعر زیبای من پل الوار

می خواهمت – زیبای من

 می خواهمت – زیبای من – پل الوار   می خواهمت و این شیواترین تمنای جهان است ندارمت و این غم انگیزترین فقدان جهان است می بینمت و این شیرین ترین خواب جهان است می خوانمت و این بی واژه ترین شعر جهان است زیبای من! آنجا که سخن به بن بست می رسد شعر[…]

شعر آمد به چمن برف شگرف خنکی ایرج میرزا

آمد به چمن برف شگرف خنکی

شعر آمد به چمن برف شگرف خنکی ایرج میرزا    آمد به چمن برف شگرف خنکی در قور که دید همچو برف خنکی   ناگه ز دل غنچه برون آمد برف چون از دهن ملیح حرف خنکی     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر[…]

شعر دیروز چه گُلهای جهان افروزی ایرج میرزا

دیروز چه گلهای جهان افروزی

شعر دیروز چه گلهای جهان افروزی ایرج میرزا    دیروز چه گُلهای جهان افروزی امروز چه سرمای گلستان سوزی   آرندۀ بَرد و آفرینندۀ وَرد روزی آن طور می پسندد روزی     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد هیوز شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده[…]

شعر ای دوست به ذات حق تعالی سوگند ایرج میرزا

ای دوست به ذات حق تعالی سوگند

شعر ای دوست به ذات حق تعالی سوگند ایرج میرزا    ای دوست به ذات حق تعالی سوگند کز هجر تو ساعتی نیم من خرسند   وز یاد تو هیچ گه تغافل نکنم تا حشراگر برند بندم از بند     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر پوزخند تد[…]

شعر دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل ایرج میرزا

دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل

شعر دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل ایرج میرزا    دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل کز کبر چو پشه بود در چشمش پیل   ریشش بدمید و شد گدای سر کوی آری از ریش می شوند ابن سبیل     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر[…]

شعر اکنون که هوای ری به سر دارم و بس ایرج میرزا

اکنون که هوای ری به سر دارم و بس

شعر اکنون که هوای ری به سر دارم و بس ایرج میرزا    اکنون که هوای ری به سر دارم و بس ملبوس همین پوست به بردارم و بس   ز اسباب سفر که جمله مردم دارند من بنده همین عزم سفر دارم و بس     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد[…]

شعر هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد ایرج میرزا

هر وقت که دیدی غضبت رو آورد

شعر هر وقت که دیدی غضبت رو آورد ایرج میرزا    هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد از یک تا صد شماره کن ای سره مرد   در ضمن شماره عقلت آید سر جای دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد     مطالب بیشتر در:         پیشنهاد ویژه برای مطالعه  شعر[…]

شعر از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای ایرج میرزا

از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای

شعر از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای ایرج میرزا    اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد الطاف ز حد و عد برون تو چه شد   با آن همه وعده ها که بر من دادی غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد   ملک التجار: ایرج ز خراسان[…]

شعر با غمزاتی که تو خانم کنی غمزه های خانم ایرج میرزا

با غمزاتی که تو خانم کنی – غمزه های خانم

شعر با غمزاتی که تو خانم کنی – غمزه های خانم ایرج میرزا    با غمزاتی که تو خانم کنی رخنه به دین و دل مردم کنی   جان به لب عاشق بی دل رسد با غمزاتی که تو خانم کنی   دریا دریا به تو حسن اندر است پرده برافکن که تلاطم کنی  […]

شعر ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل ایرج میرزا

ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل

شعر ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل ایرج میرزا    ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل از چه رو شعر و خط ما را گرفتی سرسری؟   بد نکردم من که چونین گوهر ارزنده را با ادب کردم نثار بزم چون تو گوهری   شعر و خط من بود آن گوهر سنگین بها[…]

شعر وه چه خوب آمدی صفا کردی خیر مقدم و گله ایرج میرزا

وه چه خوب آمدی صفا کردی – خیر مقدم و گله

شعر وه چه خوب آمدی صفا کردی – خیر مقدم و گله ایرج میرزا    وه چه خوب آمدی صفا کردی چه عجب شد که یاد ما کردی   ای بسا آرزوت می کردم خوب شد آمدی صفا کردی   آفتاب از کدام سمت دمید که تو امروز یاد ما کردی   از چه دستی[…]