شاه انوشیروان به موسم دی

شاه انوشیروان به موسم دی

  • شعر شاه انوشیروان به موسم دی _ ملک الشعرا بهار 

    کسری و دهقان

     

    شاه انوشیروان به موسم دی

    رفت بیرون ز شهر بهر شکار

     

    در سر راه دید مزرعه‌ای

    که در آن بود مردم بسیار

     

    *‌

    *

     

    اندر آن دشت پیرمردی دید

    که گذشته است عمر او ز نود

     

    دانهٔ جوز در زمین می‌کاشت

    که به فصل بهار سبز شود

     

    *

    *‌

     

    گفت کسری به پیرمرد حریص

    که چرا حرص می‌زنی چندین‌؟

     

    پای‌های تو بر لب گور است

    تو کنون جوز می‌کنی به زمین‌؟

     

    *‌

    *‌

     

    جوزه ده سال عمر می‌خواهد

    که قوی گردد و به بار آید

     

    تو که بعد از دو روز خواهی مرد!

    گردکان کِشتنت چه کار آید؟‌!

     

    *‌

    *‌

     

    مرد دهقان به شاه کسری گفت

    مردم از کاشتن زبان نبرند

     

    دگران کاشتند و ما خوردیم

    ما بکاریم و دیگران بخورند

     

    *‌

    *

     

    ‌گفت انوشیروان به دهقان زه

    زین حدیث خوشی که کردی یاد

     

    چون چنین گشت شاه‌، گنجورش

    بدره‌ای زر به مرد دهقان داد

     

    *

    *

     

    ‌گفت دهقان مرا کنون سخنی‌ست

    بو که افتد پسند و مستحسن

     

    هیچ دهقان ز جوزبن در عمر

    برنچیده است زودتر از من‌!

     

    *

    *

     

    ‌گفت کسری‌: زهازه ای دهقان

    زبن دوباره حدیث تازه و تر!

     

    هان به پاداش این سخن بستان

    از خزینه دو بدرهٔ دیگر!…

     

    *‌

    *‌

     

    کشور آباد می‌شود چون شاه

    با رعایا کند به مهر سلوک

     

    خانه یغما شود ز جهل رییس

    ملک ویران شود ز جور ملوک

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب: چهارپاره

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    پروانه و شمع و گل شبی آشفتند

    بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد – 186

    در دل میخانه سخت ولوله افتاد – رقاصه

    کسی به عیب من از خویشتن نپردازد – 185

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    شاه انوشیروان به موسم دی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شاه انوشیروان به موسم دی رفت بیرون ز شهر بهر شکار در سر راه دید مزرعه‌ای که در آن بود مردم بسیار» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کشور آباد می‌شود چون شاه با رعایا کند به مهر سلوک خانه یغما شود ز جهل رییس ملک ویران شود ز جور ملوک» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر کسری و دهقان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر کسری و دهقان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»