آن که از سنبل او، غالیه تابی دارد

آن که از سنبل او، غالیه تابی دارد _ 124

  • دانلود دکلمه صوتی شعر آن که از سنبل او، غالیه تابی دارد حافظ _ غزل 124+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد.

     

     

    شعر آن که از سنبل او، غالیه تابی دارد  _ غزل 124 _ حافظ

     

    آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

    باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد

    از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد

    چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد

    ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف

    آفتابیست که در پیش سَحابی دارد

    چشمِ من کرد به هر گوشه روان سیلِ سرشک

    تا سَهی سَروِ تو را تازه‌تر آبی دارد

    غمزهٔ شوخِ تو خونم به خطا می‌ریزد

    فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

    آب حَیوان اگر این است که دارد لبِ دوست

    روشن است این که خِضِر بهره سرابی دارد

    چشمِ مخمورِ تو دارد ز دلم قصدِ جگر

    تُرک مست است مگر میلِ کبابی دارد

    جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤال

    ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

    کِی کُنَد سویِ دلِ خستهٔ حافظ نظری

    چشمِ مستش که به هر گوشه خرابی دارد

     

     

     

    شعر آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد است. این قطعه‌ها توسط فاطمه زندی، فریدون فرح‌اندوز و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ قالب: غزل وزن شعر:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    ماه به ماه می‌ کند شاه فلک کدیوری

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی

    گفتمش‌هنگام‌وصل است ای بت‌فرخار، گفت‌

     

     

     

    معنی آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

    آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد.آن کسی که غالیه معطر در تب و تاب حسادت از گیسوی خوشبوی اوست، دوباره با عاشقان خود در کرشمه و پرخاشگری است.

    معنی از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد

    از سَرِ کُشتهٔ خود می‌گذری همچون باد چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد.از سر کشته شده عشقت چون باد می گذری. چه می توان کرد. معشوق همچون عمر عزیز و گران بهاست و در رفتن شتاب دارد.

    معنی ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف

    ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف آفتابیست که در پیش سَحابی دارد.صورت ماهش که به خورشيد مي ماند، در زير زلف ، چون آفتابي بوده که ابر آن را پو شانيده است.

    معنی چشمِ من کرد به هر گوشه روان سیلِ سرشک

    چشمِ من کرد به هر گوشه روان سیلِ سرشک تا سَهی سَروِ تو را تازه‌تر آبی دارد.چشم من از هر گوشه اش، سیل اشک را روانه کرد تا قامت دلجوی تو، تازه تر و شادابتر شود.

    معنی غمزهٔ شوخِ تو خونم به خطا می‌ریزد

    غمزهٔ شوخِ تو خونم به خطا می‌ریزد فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد.اگرچه کرشمه گستاخانه چشم تو، مرا به اشتباه و بی‌گناه می‌کُشد، اما امیدوارم که فرصت کافی برای این کار داشته باشد. زیرا فکرش درست و دلپذیر است.

    معنی آب حَیوان اگر این است که دارد لبِ دوست

    آب حَیوان اگر این است که دارد لبِ دوست روشن است این که خِضِر بهره سرابی دارد.اگر آب حیات این است که لب شیرین و گوارای معشوق دارد پس روشن است که بهره و نصیب خضر از آب حیات سرابی بیش نبوده است.

    معنی چشمِ مخمورِ تو دارد ز دلم قصدِ جگر

    چشمِ مخمورِ تو دارد ز دلم قصدِ جگر تُرک مست است مگر میلِ کبابی دارد.چشم خمارين تو مي خواهد جگر دل مرا بسوزاند . ترکي مست میباشد که گويا ميل کباب کرده است.

    معنی جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤال

    جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد.جان عاشق من از روی تو سئوالی نمی کند، خوشا به حال آن عاشق بیماری که خود از دوست جواب می گیرد.

    معنی کِی کُنَد سویِ دلِ خستهٔ حافظ نظری

    کِی کُنَد سویِ دلِ خستهٔ حافظ نظری چشمِ مستش که به هر گوشه خرابی دارد.چشم مست معشوق چه موقع نگاهی به طرف دل عاشق و رنجور حافظ می‌اندازد؟ یعنی هیچ‌وقت به حافظ توجه نشان نمی‌دهد؛ در حالی‌که چشم مست و خمارش، در هر گوشه، از پای درافتاده‌ای دارد

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد

     

    امیر رضا می گوید:از سر کشته ی خود “میگذرد” همچون باد
    چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
    از دوستان خواهشمندم یا بیت رو تصحیح کنند
    یا توضیحی برای این بیت عنایت فرمایند.
    چراکه هم در دیوانی از حافظ خلاف گنجور آمده بود
    هم در فیلمِ “یه حبه قند ” ، (میگذرد) تلفظ شد
    و هم عقل سلیم چنین میپندارد. با تشکر

     

    دکتر صحافیان می گوید:معشوق سیه مویم که غالیه خوشبو از زلفش در خشم آمده، با عاشقان دل از دست رفته کرشمه و تندی دارد.
    از سر کشته خود میگذری( خانلری: می گذرد) همچون باد
    چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد
    و چون باد بی اعتنا از جوار شهید عشقش می گذرد، آری او عمر من است و شتابش چنین است.
    ۳- صورت چون ماهت که زیبایی خورشید را دارد، از پشت زلفت چون خورشید پشت ابر است( پنهان بودن زیبایی وحدت در پشت پرده کثرت)
    ۴- چشمم از شوق چهره ات به هر گوشه سیل اشک روان کرده است، تا سرو قامتت شادابتر شود( خانلری:تازه به آبی دارد)
    ۵- اگر آب زندگی( حال خوش) در لب نوشین اوست، آشکار است که خضر جز سراب بهره ای ندارد.
    ۶- و چشم مستت با غمزه ها قصد جگرم را کرده است، آری ترک مستی است که میل کباب دارد.
    ۷- از شدت زاری عشقت، روی درخواست ندارم، خوشا زخم خورده ای که از معشوق مراد یافته است( ایهام:به حال خوش رسیده)
    ۸- اما چشم مست تو که در هر گوشه عاشق خرابی دارد، کی به سوی حافظ گوشه چشمی می اندازد؟!
    دکتر مهدی صحافیان

     

     

    معنی شعر آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد چیست؟

    آن کسی که غالیه معطر در تب و تاب حسادت از گیسوی خوشبوی اوست.

     

    شعر آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد اثر کیس؟

    اثر حافظ عزیز است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *