خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست _32

  • دانلود دکلمه صوتی شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست حافظ _ غزل 32 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: گشادِ کارِ من اندر کرشمه‌های تو بست مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند.

    شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست _ غزل 32 _ حافظ 

     

    خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

    گشادِ کارِ من اندر کرشمه‌های تو بست

     

    مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

    زمانه تا قَصَبِ نرگس قبای تو بست

     

    ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

    نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

     

    مرا به بندِ تو دوران چرخ راضی کرد

    ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

     

    چو نافه بر دلِ مسکینِ من گره مفکن

    که عهد با سرِ زلفِ گره گشای تو بست

     

    تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیم وصال

    خطا نگر، که دل امید در وفای تو بست

     

    ز دستِ جورِ تو گفتم ز شهر خواهم رفت

    به خنده گفت: که حافظ برو، که پای تو بست؟

     

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ غزلیات حافظ وزن شعر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی از شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست حافظ است. این قطعه‌ها توسط عبدالحمید ضیایی، سهیل قاسمی، فریدون فرح‌اندوز، محسن لیله کوهی و فاطمه زندی خوانده شده‌اند.

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    شعرهای لوله شده پوریا پلیکان

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

     

    معنی خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

    خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست گشادِ کارِ من اندر کرشمه‌های تو بست.خداوند چون ابروی دلکش تو را نقش‌بندی کرد و آنها را کمانی تصویر کرد، فرج و گشایش مشکل مرا به ناز و غمزه‌ی تو وابسته کرد مقصود آنکه اشارت‌های چشم و ابروی تو موجب گشایش کار من است و خداوند گشایش کار مرا به کرشمه‌های تو تعلق داد.
    گُشاد: فرج و گشایش

    کرشمه: ناز، غمزه و اشاره با چشم و ابرو، حرکات دل‌انگیز چشم و ابروی زیبا‌رویان را می‌گویند و در شعر حافظ سابقه‌ی تکرار دارد. به عنوان مثال:

     

    معنی مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

    مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قَصَبِ نرگس قبای تو بست. و درآن که دست زمانه با شال زرکشی که بر روی قبای تو می‌پیچید کمر تو را می‌بست هزاران اندام سرو مانند را در چمن روزگار به خاک راه نشانید.

     

    معنی ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

    ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست.از کار ما و از دلِ غنچه صد گره گشوده شد از وقتی که نسیم ، دل به تو داد . یعنی نسیم در این دلبستگی به تو دو کار می کند . یکی این که از کوی جانان می وزد و این خود سبب گشایش و حل هر کار مشکل ما می شود . و دیگر این که ، گره دل غنچه را باز می کند و به صورت گل شکفته می شود . نقش غنچه به شکل گره است همین که نسیم آن را باز کرد ، گل شدنش لازم می آید . حاصل کلام این که ، از وقتی که نسیم گل علاقه به تو پیدا کرده و عاشقت گشته ، گاه و بیگاه گذرش از محل تو ضروی است . این است که از کار مشکل ما و از غنچه صد گره باز می شود . [ گره = در اینجا به معنی کار مشکل ]

     

    معنی مرا به بندِ تو دوران چرخ راضی کرد

    مرا به بندِ تو دوران چرخ راضی کرد ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست.بَنْدِ تو: گرفتار تو . اسیر تو دُورانِ چرخ: گردش زمانه

    سررشته: [س َرْ، رِ ت َ / ت ِ ] کنایه از چاره ٔ کار و تدبیر مطلب . کنایه از مهار و زمام و اختیار کار

    سررشته در رضای تو بست: زمام و اختیار کار را به دست تو داد

    معنی بیت: گردش روزگار من را اسیر و عاشق تو کرد. ولی چه سود که زمام و اختیار این عشق را به دست تو داد.

     

    معنی چو نافه بر دلِ مسکینِ من گره مفکن

    چو نافه بر دلِ مسکینِ من گره مفکن که عهد با سرِ زلفِ گره گشای تو بست.

    دل من با گیسوی مشکین گره گشای تو پیمان عاشقی بسته است که پیوسته در خم زلف تو باشد پس دل مرا مانند نافه پر خون مکن و گره مزن.

    نافه: استعاره از حلقه خوشبوی گیسوی معشوق

    دکتر دینانی می گوید:

    «می دانید که نافه حالتی بسته و گره مانند دارد. خواجه از معشوق می خواهد که دل او را مانند نافه گره نزند، برای اینکه عهد دلش با سر زلف او بسته شده است و چون زلف پریشان باز است، روا نیست که دل من مانند نافه بسته شود.»

     

     

    معنی تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیم وصال

    تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیم وصال خطا نگر، که دل امید در وفای تو بست.در این بیت این مقدمات نیز زندگی شیرین دیگری میباشد ولی دوام وثباتی نداشتند و خطای من این بود که به این مقدمات دل بسته بودم .نسیم وصال: کنایه از اشارات و علامات اولیه و حالات و تمایلات معشوق میباشد

     

    معنی ز دستِ جورِ تو گفتم ز شهر خواهم رفت

    ز دستِ جورِ تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت: که حافظ برو، که پای تو بست؟به یار گفتم که از دست ظلم و ستم تو این شهر را ترک خواهم کرد. به طعنه و خنده گفت: برو، چه کسی پای تو را بسته است؟ یعنی پای تو را کسی نبسته است و آزادی که بروی؛ یا برو ببینم می‌توانی بروی؟

    تهدید عاشق به رفتن و ترک یار و در نقطه مقابل طنز و طعن معشوق به سبب محال بودن این اتفاق، در ادبیات فارسی سابقه دارد.

    در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه) و ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

     

    فرهاد می گوید:

    “خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست” …
    از جمله غزلهای زیبای حافظ است که معشوقش به وضوح نمیتواند تعبیر آسمانی داشته باشد و آشکارا زمینی است 🙂

     

     

    میرذبیح االه تاتار می گوید:سلام
    ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
    به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
    .
    .
    دربیت اخیر :شاعر گلایه از شاه شجاع دارد و میگوید روزی من به کنایه به تو گفتم اگربه قدرو منزلت شاعری چون من اعتنای نشود ناگزیراز این دیار خواهم رفت وتو در پاسخ بمن گفتی : هروقت دلت خواست به هرکجا که می خواهی برو ، کسی پای رفتار تورا نبسته است . بعضی ها میگویند حاسدان ومعاندان همیشه در پی تخریب فی مابین حافظ و شاه شجاع می کوشیدند وگاهی فکروذهن شاه شجاع را متاثرمی ساخت . کسانی میگویند : در این بیت( استهفام انکاری) هست یعنی بروچیطور میری اینطور گرفتارت کردم که به هیچ گونه من را رها ساخته نمی توانی.

     

    مسعود می گوید:در بیت دوم “به خاک راه نشاندن” ایهام لطیفی دارد. بینوا کردن حافظ و در زمین فرو کردن سرو و همچنین بینوا کردن سرو از رشک قامت یار.

     

     

    معنی شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست چیست؟

    خداوند چون ابروی دلکش تو را نقش‌بندی کرد و آنها را کمانی تصویر کرد.

     

    شعر خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست اثر کیست؟

    اثر حافظ عزیز است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *