جانْ بی جمال جانان میل جهان ندارد

جانْ بی جمال جانان میل جهان ندارد _126

  • دانلود دکلمه صوتی شعر جانْ بی جمال جانان میل جهان ندارد حافظ _ غزل 126+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دِلْسِتان ندیدم.

     

     

    شعر جانْ بی جمال جانان میل جهان ندارد _ غزل 126 _حافظ

     

     

    جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد

    هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد

     

    با هیچ کس نشانی زان دِلْسِتان ندیدم

    یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

     

    هر شبنمی در این ره صد بحرِ آتشین است

    دردا که این معما شرح و بیان ندارد

     

    سرمنزلِ فراغت نَتْوان ز دست دادن

    ای ساروان فروکَش کاین ره کران ندارد

     

    چنگِ خمیده قامت می‌خوانَدَت به عشرت

    بشنو که پندِ پیران هیچت زیان ندارد

     

    ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز

    مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد

     

    احوالِ گنجِ قارون کَایّام داد بر باد

    در گوشِ دل فروخوان تا زر نهان ندارد

     

    گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان

    کان شوخِ سربریده بندِ زبان ندارد

     

    کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ

    زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد

     

     

    شعر جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد. این قطعه‌ها توسط فاطمه زندی، فریدون فرح‌اندوز و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

     

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    ماه به ماه می‌ کند شاه فلک کدیوری

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی

    گفتمش‌هنگام‌وصل است ای بت‌فرخار، گفت‌

     

     

    معنی جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد

    جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد.جان بدون دیدار چهره یار، میل و رغبتی به این دنیا ندارد و هرکس که جانانی ندارد بدرستی که جانی ندارد.

    معنی با هیچ کس نشانی زان دِلْسِتان ندیدم

    با هیچ کس نشانی زان دِلْسِتان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد.اثر و نشانی از آن معشوق در نزد هیچ کس ندیدم. یا به من خبری نرسیده است و از او بی خبر مانده ام یا او بی نشان است. به عبارت دیگر هیچ وجه مشترکی بین معشوق ازل و دیگران نیست.

    معنی هر شبنمی در این ره صد بحرِ آتشین است

    هر شبنمی در این ره صد بحرِ آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد.در راه عشق جانان ، هر قطره شبنم به مانند صددرياي آتش مانع پيشروي است.و افسوس که بيش از اين نمي توان به شرح وبيان اين معماي لاينحل پرداخت .

     

    معنی سرمنزلِ فراغت نَتْوان ز دست دادن

    سرمنزلِ فراغت نَتْوان ز دست دادن ای ساروان فروکَش کاین ره کران ندارد.سر منزل آسودگی را نمی توان از دست داد و ترک کرد پس ای ساربان، بار را فروانداز زیرا این راهی که می رویم، پایان و نهایتی ندارد.

    معنی چنگِ خمیده قامت می‌خوانَدَت به عشرت

    چنگِ خمیده قامت می‌خوانَدَت به عشرت بشنو که پندِ پیران هیچت زیان ندارد.چنگ با قامت خمیده خود، تو را به عیش ونوش فرا می خواند. پند او را به گوش گیر که از پند پیران زیانی نخواهی دید.

    معنی ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز

    ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز مست است و در حقِ او کس این گمان ندارد.ای دل، روش زیرکی را از محتسب (پاسبان امور شرعی) یاد بگیر، زیرا در حالی که مست است کسی درباره او این شک و گمان را ندارد که می خورده است.

    معنی احوالِ گنجِ قارون کَایّام داد بر باد

    احوالِ گنجِ قارون کَایّام داد بر باد در گوشِ دل فروخوان تا زر نهان ندارد.در گوش دل داستان گنج قارون را که روزگار آن را بر باد داد و نابود کرد، بخوان تا او نیز بداند که نهان کردن زر و ثروت کار بیهوده ای است.

    معنی گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان

    گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخِ سربریده بندِ زبان ندارد.کسی در دنیا بنده ای چون حافظ ندارد زیرا هیچ کس هم مثل تو در دنیا پادشاهی ندارد.

    معنی کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ

    کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد.هیچ کس در دنیا، غلام و بندهای چون حافظ ندارد و علت هم این است که هیچ کس، پادشاهی بزرگوار چون تو ندارد.

     

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد

     

     

    سامان می گوید:در مصراع دوم بیت آخر که می گوید: «زیرا که چون تو شاهی کس در جهان دارد»
    به احتمال زیاد مُراد وی شاه ابواسحق است که سلطان مورد علاقه ی حافظ بود و حافظ در دوران وی مدتی نیز به دربار راه پیدا کرد. و یا میتوان گفت مقصود، خداوند است یعنی حافظ خداوند را تمجید می کند و نیز بر مقام بندگی خود می افزاید و خود را مدح می کند.
    هرچند مقصود اول أقرب به معنی حقیقی است.

     

    محمد می گوید:درود بر دوستان اهل دل :
    ” کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ –
    زیرا که چون تو شاهی کس در جهان دارد ” :
    به نظر این کوچکِ در فهم اشعار عارفانه ی حافظ ، منظور حافظ این بوده است که :
    خدایا ، هیچ کسی غیر از تو، در این جهان ، بنده ای همچون حافظ ندارد ، زیرا ، هیچ کسی و هیچ پادشاهی در این جهان ، سلطنتِ تو را ندارد و محبت تو را نسبت به بندگانش ندارد. لذا ، در مصرع دوم منظور از ” شاهی ” ، شاه نیست ، بلکه منظور، سلطنت هست. و حافظ می خواهد بگوید که بنده ی خوبی مثل حافظ داشتن، بخاطر سلطنت، مهر و محبت منحصر به فردِ خداوند است.

     

     

    معنی شعر جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد چیست؟

    جان بدون دیدار چهره یار، میل و رغبتی به این دنیا ندارد و هرکس که جانانی ندارد بدرستی که جانی ندارد.

     

    شعر جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد اثر کیست؟

    اثر حافظ عزیز است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *