بدرود گفت دولت قاجاری

بدرود گفت دولت قاجاری – انقراض قاجاریه

  • شعر بدرود گفت دولت قاجاری – انقراض قاجاریه ملک الشعرا بهار 

     

    بدرود گفت دولت قاجاری

    مرگ اندر آمد از پس بیماری

     

    فرجام زشت خویش پدید آورد

    کندی و کاهلی و سبکساری

     

    وآمد به جای کاهلی و کندی

    جلدی و چیره‌دستی و هشیاری

     

    وحشی ددیست پادشهی‌، کاورا

    نتوان نگاه‌داشت به عیاری

     

    باریکتر ز موی بسی راز است

    زیر کلاهداری و سرداری

     

    آنجا کمال و عقل و هنر باید

    آراسته به فره داداری

     

    جودی فراخ دامن و چشمی پر

    فکری درست و چهری دیداری

     

    بنهاده کارها همه با قانون

    وز قهر و خشم یافته بیزاری

     

    وآن پادشه که باشد خودکامه

    باشدش کارکرد به دشواری

     

    خوبی نقیض یکدگرش باید

    یک‌جای صدق و جایی مکاری

     

    یک‌جای سادگی و جوانمردی

    یک‌جای گربزی و ریاکاری

     

    یک‌جای چشم‌پوشی و بی‌باکی

    یک چای بیمناکی و بیداری

     

    در دفع خصم آنچه سزا بیند

    بایدش کار بست به ناچاری

     

    لیکن حذر ببایدش از این سه

    بخل و دروغگویی و غداری

     

    *

    *

     

    آنگه کجا نهد به جهان اقبال

    بنیاد بارگاه جهانداری

     

    پیروزیست آلت کار آنگه

    آید امید و بیم به معماری

     

    چون گشت کاخ دولت آماده

    عشق آید و جوانی و میخواری

     

    تن‌پروری و نخوت از آن خیزد

    وز این دول‌، کاهلی و گرانباری

     

    رندان چاپلوس فراز آیند

    بنهفته تن به جامهٔ درباری

     

    هریک هوای خاطر خود جسته

    یعنی ز شه کنیم هواداری

     

    نگذاشته نماز ولی زی شه

    هر دم نماز برده به طراری

     

    چون‌سفلگان‌شوند فزون‌، گردند

    فرزانگان و پاکان متواری

     

    دوری‌چو برگذشت بر این حالت

    آید زمان ضعف وگرفتاری

     

    شه چون‌زبون وزار شود، خیزند

    غوغاییان و مردم بازاری

     

    دیری بنگذردکه فرو ریزد

    آن کاخ دیر مانده به ستواری

     

    هنگام ضعف وپیری پیش آید

    زان پس زمان مرگ و نگونساری

     

    *‌

    *

     

    بنگر یکی به چشم خرد کایدون

    بر باد رفت دولت قاجاری

     

    ملکی که دی به زور پدید آمد

    امروز ناپدید شد از زاری

     

    حربست‌ زندگانی و اصحابش

    خون ‌خورده خوی کرده به خونخواری

     

    خوار و اسیروار زید ناچار

    مردی که نیست حربی و پیکاری

     

    کودک بپرور از پی آینده

    تا پر شود چو ماه ده و چاری

     

    دولت بود به پرورش فردا

    قائم‌، نه فکر پاری و پیراری

     

    کودک چو شد ز مدرسه در محفل

    پرسند ازو چه تازه و نو داری‌؟

     

    دولت به جهد و همت پیش آید

    پاید سپس به نیکو رفتاری

     

    زین حال نیست چاره به گیتی در

    کاین‌ حال‌ سنتی ‌است‌ چنین جاری

     

    هر ملک را که داد بود بنیاد

    دیر ایستد چو کوه به ستواری

     

    وان ملک را که ظلم بود بنیان

    زود اوفتد به مسکنت و خواری

     

    شاهی به رایگان ندهد کس را

    این چرخ سالخوردهٔ زنگاری

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    افتاد به حمام‌، رهم سوی خزینه

    ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او – جهنم

    صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد _ 105

    هان! ای دل ِ عبرت‌بین! از دیده عبر کن! هان! – ۱۶۷

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    بدرود گفت دولت قاجاری

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بدرود گفت دولت قاجاری مرگ اندر آمد از پس بیماری فرجام زشت خویش پدید آورد کندی و کاهلی و سبکساری» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وان ملک را که ظلم بود بنیان زود اوفتد به مسکنت و خواری شاهی به رایگان ندهد کس را این چرخ سالخوردهٔ زنگاری» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر انقراض قاجاریه ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر انقراض قاجاریه ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *