ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او

ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او – جهنم

  • شعر ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او – جهنم ملک الشعرا بهار

     

    ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او

    وان مالک عذاب و عمودگران او

     

    آن اژدهای اوکه دمش هست صد ذراع

    وان آدمی که رفته میان دهان او

     

    آن کرکسی که هست تنش همچوکوه قاف

    بر شاخهٔ درخت جحیم آشیان او

     

    آن رود آتشین که در او بگذرد سعیر

    وآن مار هشت‌پا و نهنگ کلان او

     

    آن آتشین درخت کز آتش دمیده است

    وآن میوه‌های چون سر اهریمنان او

     

    وان کاسهٔ شراب حمیمی که هرکه خورد

    از ناف مشتعل شودش تا زبان او

     

    آن گرز آتشین که فرود آید از هوا

    بر مغز شخص عاصی و بر استخوان او

     

    آن چاه ویل در طبقهٔ هفتمین که هست

    تابوت دشمنان علی در میان او

     

    آن عقربی که خلق گریزند سوی مار

    از زخم نیش پر خطر جان ستان او

     

    جان می‌دهد خدا به گنه کار هر دمی

    تا هر دمی ازو بستانند جان او

     

    از مو ضعیف‌تر بود از تیغ تیزتر

    آن پل که داده‌اند به دوزخ نشان او

     

    جز چندتن ز ما علما جمله کاینات

    ‌-‌ال‌- غرق لجهٔ آتش‌فشان او

     

    جز شیعه هرکه هست به عالم خداپرست

    در دوزخ است روز قیامت مکان او

     

    وزشیعه نیزهرکه فکل بست و شیک شد

    سوزد به نار، هیکل چون پرنیان او

     

    وانکس که با عمامهٔ سر موی سرگذاشت

    مندیل اوست سوی درک ریسمان او

     

    وانکس که کرد کار ادارات دولتی

    سوزد به پشت میز جهنم روان او

     

    وانکس که شد وکیل وز مشروطه حرف زد

    دوزخ بود به روز جزا پارلمان او

     

    وانکس‌ که روزنامه‌نویس است چیز فهم

    آتش فتد به دفتر و کلک و بنان او

     

    وان عالمی که کرد به مشروطه خدمتی

    سوزد به حشر جان و تن ناتوان او

     

    وان تاجری که رد مظالم به ما نداد

    مسکن کند به قعر سقر کاروان او

     

    وان کاسب فضول که پالان او کج است

    فردا کشند سوی جهنم عنان او

     

    مشکل به جز من و تو به روز جزا کسی

    زان گود آتشین بجهد مادیان او

     

    تنها برای ما و تو یزدان درست کرد

    خلد برین وآن چمن بی کران او

     

    موقوفهٔ بهشت برین را به نام ما

    بنموده وقف واقف جنت مکان او

     

    آن باغ‌های پرگل و انهار پر شراب

    وان قصرهای عالی و آب روان او

     

    آن خانه‌های خلوت و غلمان و حور عین

    وان قاب‌های پر ز پلو زعفران او

     

    القصه کار دنیی و عقبی به کام ماست

    بدبخت آن که خوب نشد امتحان او

     

    فردا من و جناب تو و جوی انگبین

    وان کوثری که جفت زنم در میان او

     

    باشد یقین ما که به دوزخ رود بهار

    زیرا به حق ما و تو بد شد گمان او

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    سلطان قلبم!

    دانلود آهنگ حیف سامان جلیلی + پخش آنلاین

    تو هم امروز بده بوسه به من – بوسه

    تورو دوست دارم (رفت تموم یادگاریاشو برد)

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او وان مالک عذاب و عمودگران او آن اژدهای اوکه دمش هست صد ذراع وان آدمی که رفته میان دهان او» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «فردا من و جناب تو و جوی انگبین وان کوثری که جفت زنم در میان او باشد یقین ما که به دوزخ رود بهار زیرا به حق ما و تو بد شد گمان او» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر جهنم ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر جهنم ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *