شعر که می خندد که گریان است نیما یوشیج که می خندد؟ که گریان است گذشتند آن شتاب انگیزکاران کاروانان سپرها دیدم از آنان، فرو بر خاک که از نقش وفور چهره های نامدارانی حکایت بودشان غمناک بدیدم نیزه ها بیرون به سنگ از سنگ، چون پیغام دشمن تلخ، بدیدم سنگ¬های بس فراوان که[…]