6 جمله معروف رادیو سکوت آلیس آزمن

6 جمله معروف رادیو سکوت آلیس آزمن – تکه کتاب

  • 6 جمله معروف رادیو سکوت آلیس آزمن: در این مطلب 6 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب رادیو سکوت آلیس آزمن را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا آلیس آزمن

     

     

    6 جمله معروف رادیو سکوت آلیس آزمن

     

    سلام. امیدوارم کسی صدایم را بشنود. این پیام را با سیگنال رادیویی می‌فرستم – منسوخ و قدیمی است، می‌دانم. اما شاید یکی از معدود روش‌های برقراری ارتباط باشد که سیتی هنوز آن را ردیابی نمی‌کند و زیرنظر نگرفته – فریادی درمانده برای کمک. اوضاع در یونیورس‌سیتی آن چیزی نیست که به نظر می‌رسد. نمی‌توانم بهتان بگویم کی هستم. لطفا مرا… لطفا مرا رادیو صدا کنید. رادیو سکوت. هر چه باشد من تنها صدای برخاسته از رادیو هستم. شاید هم اصلا کسی به حرفم گوش نمی‌کند. خودم هم نمی‌دانم – آیا کسی به صدایم گوش می‌دهد؟ آیا اصلا صدایی از گلویم بیرون می‌آید؟ (کتاب رادیو سکوت – صفحه ۷)

     

     

    او تنومند و مهربان و یک‌جورهایی قدرتمند بود. چطور می‌توانست این‌قدر لطیف باشد، اما لبخند نزند؟ به قیافه‌اش می‌خورد اگر مجبور شود، می‌تواند یک نفر را به قتل برساند. به قیافه‌اش می‌خورد تکلیفش همیشه با همه‌چیز روشن است و می‌داند می‌خواهد چه کار کند.

     

     

     

    من می‌گویم: «قبلا کابوس‌های خیلی بدی داشتم که اسمشون هراس شبانه‌ست، از همون‌هایی که وقتی بیدار می‌شی، هنوز فکر می‌کنی داری کابوس می‌بینی.» آلِد می‌گوید: «هرشب قفسه‌ی سینه‌م درد می‌گیره و متقاعد می‌شم که قراره بمیرم.» من می‌گویم: «قرار نیست نوجوان‌ها از این دردها بکشن.» آلِد می‌گوید: «درد قفسه‌ی سینه یا هراس شبانه؟»

     

     

    جملات معروف کتاب رادیو سکوت آلیس آزمن

     

     

    نمی‌دانم چرا این‌قدر تعجب کرده بودم. آدم‌ها سریع‌تر از آنچه من می‌فهمم، زندگی‌شان را از سر می‌گیرند. آدم‌ها در عرض چند روز فراموشت می‌کنند و عکس‌های جدیدی می‌گیرند که در فیس‌بوکشان پُست کنند و پیام‌هایت را دیگر نمی‌خوانند. راهشان را می‌گیرند و می‌روند و تو را پس می‌زنند چون بیشتر از حد خودت، اشتباه کرده‌ای. شاید عادلانه باشد. من که هستم که بخواهم قضاوت کنم؟

     

     

    لبخند زد و نگاهش را از من برداشت: «بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم من و تو یک آدم هستیم… اما خیلی اتفاقی قبل از اینکه به دنیا بیاییم دو تیکه شدیم و جدا از هم.» «چرا؟» «چون تو به معنای واقعی کلمه خودِ منی، با این فرق که همه‌ی بدی‌ها و آشغال‌ها از وجودت شسته شده.» هوا را با فشار و صدا از بینی‌ام دادم بیرون: «زیر آشغال‌ها… باز هم آشغال‌های بیشتری هست. ما تا مغز استخوان آشغالیم.»

     

     

     

    بیشترین چیزی که از آن متنفرم حالت دل‌سوزانه و ترحم‌برانگیز آدم‌هاست، وقتی حالم خوش نیست.

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان رادیو سکوت آلیس آزمن

     

    10 جمله معروف سرباز خوب فورد مادوکس فورد تکه کتاب

     

    8 جمله معروف تابوت های دست ساز ترومن کاپوتی  تکه کتاب

     

    6 جمله معروف صبحانه در تیفانی ترومن کاپوتی  تکه کتاب

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»