19 جمله معروف آخرین انار دنیا بختیار علی: در این مطلب 19 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب آخرین انار دنیا بختیار علی را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا بختیار علی
19 جمله معروف آخرین انار دنیا بختیار علی
بیست و یک سال به صدای شن گوش فرا دادم، زندانم اتاقی بود دور از جهان، اتاقی کوچک در میان دریایی از شن… اتاقی کوچک در محاصره آسمان و بیابان. (آخرین انار دنیا – صفحه ۹)
او بدون آنکه غرق شود مانند آنکه روی قایق نامرئی کوچکی نشسته باشد، روی آب میماند، چهار زانو روی سیلاب مینشیند و با لبخند به دنیا نگاه میکند، سیلاب، ماشین، خردهریز، صندلی و انسانهای غرق شده را از این طرف و آن طرف محمد دلشیشه میغلتاند، و او به آنها نگاه میکند، سیلاب پر میشود از اشیای عتیقه شهر، از لاستیک ماشینها، مجموعه کتابهایی که هرگز خوانده نشدهاند، سینی و سفرههای رنگین و حاضر و آماده از وسایل خانه، زنهای مغروق با چادرهای سیاهشان و مردانی مرده که هنوز دستشان را روی پولهایشان گذاشتهاند تا خیس نشود. آب محمد دلشیشه را همراه آن چیزها میبرد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۲۱)
جنگ از همه ما جانور و هیولا ساخته است. (آخرین انار دنیا – صفحه ۵۹)
جنگ دردهای جهان را بزرگتر میکند. جنگ هر چند هم بر ضد خرابیها باشد در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد میکند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز غم میکند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۳۸۶)
از دنیا به خشم آمده بودم، از آسمان، از جهان، از هر کس دور و نزدیک که روی این سیاره در امور زندگی دخالت داشت. از هرکس که روی زمین خودش را نماینده ملکوت میدانست، هرکس که سریاسها را به آن مصیبتها دچار کرده بود. اما نمیدانستم خشم خودم را متوجه چه کسی کنم. سرم را زیر آب شیر دستشویی گرفتم. سعی کردم خودم را آرام کنم. دیدن آن همه زخم بر تن یک انسان هرکسی را وادار میکرد در بیگناهی خود تردید کند. دیدن آن سالن و راهروها و بخشهایی پر از انسانهای زخمی، به اندازهای دردناک بود که تمام موجودات جهان احساس گناه کنند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۳۳۵)
هیچکس به ما نیاموخته سوال کنیم که ما چه کسی هستیم! روزی هم که با این پرسش روبرو میشویم تمام زندگی ما از هم پاشیده میشود… اما بعد هر کدام باید معنی زندگی خود را دریابد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۱۸۵)
این خیال که مردهای و دیگران بیتو زندگی میکنند و زندگی آنها روال طبیعی خود را در پیش گرفته، آسودگی بزرگی به انسان میبخشد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۱۶)
عشق شایستگی آن را ندارد تا کسی در راهش بمیرد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۵۰)
جملات معروف کتاب آخرین انار دنیا بختیار علی
انسان در دو وضعیت نیازمند هیچ نگهبانی نیست، وقتی آزادی در بیرون از خودش بیمعنا میشود و آن دم که در زندان احساس آزادی میکند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۵۶)
او میخواست به اصلی برگردد که احساس میکرد از او سلب شده است. اما تنها مشکلش این بود که نمیدانست چگونه شروع کند. او میتوانست همهچیز داشته باشد، همهچیز. اما نمیدانست چگونه آن چیزهایی را که در درون خود از دست داده بود دوباره به دست بیاورد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۶۳)
هیچ هنری از این سختتر نیست که به خودت بیاموزی انتظار نکشی. (آخرین انار دنیا – صفحه ۹۰)
انسانها همه کور زاده میشوند. در بین تمام انسانهای روی این سیاره کسی نیست که از ابتدای تولدش قادر به دیدن باشد. مپندار آنهایی که چشم دارند میتوانند ببینند. هیچ چیزی در دنیا مشکلتر از دیدن نیست، احتمال دارد که انسان دو چشم زلال و روشن داشته باشد، با این حال هیچ نبیند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۱۴۱)
من از آن میترسم که سایه کس دیگری باشم. (آخرین انار دنیا – صفحه ۱۸۶)
تا زمانی که انسان اسیر است زندگی برایش معنای عمیقی دارد. هیچ چیز همچون بردگی و اسارت به زندگی معنا نمیدهد. چون در آن هنگام انسان برای آزادی در پیکار بزرگی است. اما هیچ چیز هم مانند آزادی معنای زندگی را به مخاطره نمیاندازد. در آزادی است که انسان شیدایی و سرگشتگی و آروزی خودش را به خاطر معنی از دست میدهد. گویا انسان آزاد باید انسانی تهی از معنی باشد. اما عظمت انسانی آن نیست که در بردگی معنا را جستجو کند. بلکه باید در آزادی دنبالش را بگیرد. (آخرین انار دنیا – صفحه ۲۱۲)
به عزاداری و اینجور چیزها اعتقادی نداشتم. به کار آنهایی که دو روز روی صندلی زمختی مینشینند و آب و چیزهای دیگری میخورند و بعدش میروند خانهای برای میوهخوری و اسمش را مجلس عزا میگذارند اعتقادی ندارم… همه آن چیزها برای من چرند محض بود. (آخرین انار دنیا – صفحه ۲۷۲)
من به تو میگویم که نبرد مردان عاقل صد هزار بار از جنگ مردان وحشی و رامنشدهای مثل ما پلیدتر است. (آخرین انار دنیا – صفحه ۲۹۲)
یک به یک داستان کسانی را تعریف میکرد که در جنگهای گوناگون و اتفاقات جور واجور، سوخته بودند. درباره یکی از رفقایش حرف میزد که با آتشی ازلی، از کوهها پایین آمده بود، آتشی که هرگز خاموش نشده بود. با همان آتش وارد شهر شده بود و با همان آتش او را به بیمارستان آورده بودند؛ شعلهای که هیچ آبی خاموشش نمیکرد. آتشی بود که نه خاموش میشد و نه تنش را میسوزاند. گفت: «رویش هر چقدر آب میریختند خاموش نمیشد. پتو رویش میانداختند خاموش نمیشد، او را داخل استخر انداختند، وقتی بیرون آوردند همان بود. وقتی در بخشها راه میرفت همه میترسیدیم زبانه آتش به پردهها و ملافهها و لباسهایمان بگیرد. روی تختخوابی آهنین میخوابید و چیزی رویش نمیانداخت، در خواب هم گُر میگرفت، یک روز او را به تلویزیون بردند و از او فیلمبرداری کردند و دوباره برگشت. یک بار دیگر هم او را بردند. میگفتند از جهنمی است و به همین خاطر است که میسوزد. او معجزه خداست تا جهنم واقعی را به چشم ببینیم. خیلی درد میکشید، شبی از دست نگهبانها فرار کرد گم شد. کسی نمیدانست کجا رفته، به میگفتند، گل آتش.» (آخرین انار دنیا – صفحه ۳۳۸)
آدمی نباید آخر سر به جواب پرسشهایی فکر کند که در طول زندگی نتوانسته برای آنها جوابی پیدا کند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۳۵۵)
آنهایی که به مرگ اعتنایی ندارند، محکومند با زندگی بازی سنگینی را شروع کنند. (آخرین انار دنیا – صفحه ۳۷۷)
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان آخرین انار دنیا بختیار علی
5 جمله معروف آئورا کارلوس فوئنتس تکه کتاب
5 جمله معروف زندانی لاس لوماس کارلوس فوئنتس تکه کتاب
20 جمله معروف ژرمینال امیل زولا تکه کتاب
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023