15 جمله معروف سور بز ماریو بارگاس یوسا

15 جمله معروف سور بز ماریو بارگاس یوسا – تکه کتاب

  • 15 جمله معروف سور بز ماریو بارگاس یوسا: در این مطلب 15 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب سور بز ماریو بارگاس یوسا را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا ماریو بارگاس یوسا

     

     

    15 جمله معروف سور بز ماریو بارگاس یوسا

     

    مرض هرچه سخت‌تر، درمانش هم سخت‌تر! (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۴)

     

     

    تو، اورانیا، سر در نمی‌آری، هرچند خیلی چیزها از آن دوران فهمیده‌ای. در آغاز بعضی از چیزها رخنه‌ناپذیر به‌نظر می‌آمد، اما بعد از خواندن، گوش دادن، تحقیق کردن، فکر کردن بالاخره توانستی سر دربیاوری که چطور میلیون‌ها آدم، له شده زیر بار تبلیغات و نبود اطلاعات، خود کرده به‌توحش به‌زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتی از کنجکاوی، به‌سبب ترس و عادت به‌بردگی و چاپلوسی، قادر بودند تروخیو را پرستش کنند. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۸۹)

     

     

    تروخیو بعد از مکث کوتاهی گفت: «من وقتی باید بکشم دستم نمی‌لرزد. گاهی اوقات حکومت کردن وادارت می‌کند دستت را به‌خون آلوده کنی. من خیلی اوقات برای این مملکت دستم را آلوده کرده‌ام. اما آدم باشرفی هستم. قدر آدم‌های وفادار را می‌دانم، نمی‌دهم بکشندشان.» (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۴۴)

     

     

    یعنی می‌شد که جمهوری دومینیکن بالاخره یک کشور عادی بشود، مملکتی با مطبوعات آزاد، حکومت منتخب مردم، و دستگاه عدالتی که واقعا لایق این اسم باشد؟ آنتونیو آهی کشید، برای رسیدن به‌این آرزو کلی جان کنده بود و هنوز نمی‌توانست به‌خودش امید بدهد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۱۵۱)

     

     

    تنها راه رهایی از این جباریت کشتن جبار است. بقیه کارها بی‌فایده است. می‌بایست کسی را نابود می‌کردی که تمام رشته‌های این تار عنکبوت هول‌انگیز به‌او ختم می‌شد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۲۱۰)

     

     

    باور نمی‌کردم که او به‌دوست قدیمی خودش نارو بزند. خب دیگر، سیاست یعنی همین، آدم روی جنازه دیگران جلو می‌رود. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۱۶)

     

     

    بدترین چیز آشکار کردن ناامیدی جلو زیردست‌هاست. با دل خونین باید لب خندان داشته باشی. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۱۷)

     

     

    چشم کابرال به‌کلامی از تاگور افتاد که در قابی چهارگوش و کوچک در فاصله قفسه‌ها به‌دیوار کوبیده بودند: «کتاب وقتی باز است ذهنی است که حرف می‌زند، وقتی بسته است دوستی است به‌انتظار، وقتی فراموش می‌شود جانی است که می‌بخشاید، وقتی نابود شود، دلی است که می‌گرید.» (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۳۲۴)

     

    جملات معروف سور بز ماریو بارگاس یوسا

     

    برای آن که نگذارند بخوابد پلک‌هایش را با نوار چسب به ابروهاش چسبانده بودند. وقتی به‌رغم باز بودن چشم‌هاش به‌حال نیمه‌بیهوشی می‌افتاد با چماق بیس‌بال به‌جانش می‌افتادند. بارها موادی غیرخوارکی را توی دهانش تپاندند، گاه متوجه می‌شد که آنچه به‌خوردش می‌دهند مدفوع است و بالا می‌آورد. اما بعد از مدتی چنان سریع به‌موجودی غیرانسان بدل شد که هرچه را به‌دهانش می‌کردند فرو می‌داد. در مراحل اول که شکنجه با برق بود، رامفیس ازش بازجویی می‌کرد. یکسر پرسشی مشابه را تکرار می‌کرد تا ببیند به‌تناقض‌گویی می‌افتد یا نه. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۱۲)

     

     

    این هم آن خانه مشهور، در کیلومتر نه، دورتادورش دیوار بتونی بلند. از باغی گذشتند و او ملک ییلاقی آبادی را دید با یک خانه اربابی قدیمی و در دو طرفش چند بنای ساده روستایی. از فولکس واگن بیرونش کشیدند. از راهروی تاریکی گذشت که هر دو طرفش سلول‌هایی بود پر از مردان عریان، و بعد از پله‌هایی طولانی پایین بردندش. از بوی تند مدفوع و استفراغ و گوشت سوخته چیزی نمانده بود از حال برود. به‌یاد جهنم افتاد. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۱۸)

     

     

    حق‌ناشناسی مردم از همان زمان خیانت یهودا به مسیح ثابت شده بود. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۴۸)

     

     

    سیاستمدار واقعی را وقت بحران می‌شناسند. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۵۸۰)

     

     

    شعری از پابلو نرودا خواند. سرش را بیخ گوشم گذشته بود، لب‌هاش و سبیل کوچکش به‌لاله گوشم به‌موهایم می‌سایید. «سکوتت را دوست دارم، چنان که گویی تو اینجا نیستی، چنان که گویی چشمانت پریده‌اند و رفته‌اند، چنان که گویی بوسه‌ای دهانت را بسته است.» وقتی به کلمه «دهان» رسید دستی به‌صورتم کشید و لب‌هایم را بوسید. (کتاب سور بز اثر یوسا – صفحه ۶۰۶)

     

    تروخیو کودکی‌اش در حلبی‌آبادها گذرانده شده و حال با انجام اصلاحاتی به قدرت رسیده، اما در ادامه این قدرت او را به دیکتاتوری سرکوب‌گر و خشن تبدیل کرده است. دیکتاتوری که سی و یک سال با ایجاد فضای وحشت و خفقان سیاه‌ترین دوران تاریخی را برای مردم دومینیکن رقم زده است. اما این تنها یک وجه از رمان سور بز است، یوسا با بر هم زدن خط سیر مستقیم تاریخ و با در هم آمیختن وقایع تاریخی، دو وجه دیگر از داستان را بازگو می‌کند. آنچه وحشتناک است دیکتاتوری ست که از دامان دیکتاتوری قبل زاده می‌شود. دیکتاتوری با عقده‌ها و ظلم‌های جدید.

     

     

    تمام بلایایى که کشورش در طول تاریخ به واسطه اشغال شدنش توسط‌ هائیتی، تهاجم اسپانیا و آمریکا، جنگ‌هاى داخلی، نزاع بین فرقه‌ها و رهبران شان، تحمل کرده و تمام فجایع طبیعی، مثل زمین لرزه و توفان‌هاى ویران‌گر که از آسمان و دریا و مرکز زمین بر مردم دومینیکن نازل شد، یک طرف و بلایى که تروخییو با استبداد خودش بر سر این کشور آورد، یک طرف

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان سور بز ماریو بارگاس یوسا

     

    گلچین اشعار سیاسی احمد شاملو

     

    شعر ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما حافظ – غزل 12

     

    انسان باوری و برخی کارکردهای آن در شعر احمد شاملو

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *