14 جمله معروف جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا

14 جمله معروف جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا – تکه کتاب

  • 14 جمله معروف جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا: در این مطلب 14 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا ماریو بارگاس یوسا

     

     

    14 جمله معروف جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا

     

    بلندبالا بود و چندان تکیده که انگار همیشه نیمرخش را می‌دیدی. پوستی تیره و اندامی استخوانی داشت، و آتشی هماره در چشمانش می‌سوخت. صندل شبانان را به پا داشت و شولای کبودرنگی که پیکرش را می‌پوشانید یادآور ردای مبلغانی بود که گاه و بی‌گاه به دهکده‌های پرت افتاده صحرا سر می‌زند تا بر خیل کودکان نو زاد نام بگذارد و زنان و مردان را که با هم زندگی می‌کردند به عقد هم درآورند. پی بردن به سن و سال او، ایل و تبارش و ماجرای زندگی‌اش ناممکن بود، اما در خلق و خوی آرام، رفتار بی‌تکلف و وقار برهم نخوردنی‌اش چیزی بود که حتی از آن که موعظه خود را آغاز کند، مردم را به سویش می‌کشاند. (کتاب جنگ آخر زمان – صفحه ۹)

     

    انقلاب جامعه را از شر مفاسدش خلاص می‌کند و علم فرد را از مفاسدش. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۲۸)

     

     

    آن‌قدر روز و شب در هزارتوی خیابان‌های سالوادور پرسه زده بود که هرکس می‌دیدش او را آدمی دلباخته این شهر به حساب می‌آورد. اما چیزی که گالیلئوگال به آن توجه داشت زیبایی‌های باهیا نبود، آن منظره‌ای بود که دیدنش همواره او را به عصیان می‌کشید: بی‌عدالتی. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۵۹)

     

     

    بردگی اخلاقی و جسمی زنان به حد افراط کشیده است، چون این‌ها تحت ستم مالک، پدر، برادر و شوهر هستند. این طرف‌ها مالک برای زیردستانش همسر انتخاب می‌کند و زن جماعت درست توی خیابان زیر شلاق پدران حیوان‌صفت و شوهران مست‌شان می‌افتند و مردمی هم که شاهد این صحنه‌ها هستند در کمال بی‌اعتنایی تماشا می‌کنند. این خوراکی برای تفکر است. رفقا ما باید کاری کنیم که انقلاب نه‌تنها به استثمار انسان از انسان، که به استثمار زن به‌دست مردم هم پایان بدهد و در کنار برابری طبقات برابری جنسی را هم برقرار کند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۱۳۶)

     

     

    آدم جنایتکار نمونه‌ای از توش و توان زیادی است که به راه نادرست افتاده. جنگ این توش و توان را به مجرای درست می‌اندازد. این‌ها می‌دانند چرا می‌جنگند، و این باعث می‌شود شجاع باشند، حتی گاهی اوقات مثل قهرمان‌ها می‌شوند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۲۷۱)

     

    جملات معروف کتاب جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا

     

    تنها دلخوشی‌ام این است که همین روزها می‌میرم و این‌قدر نمی‌مانم که شاهد خرابی این مملکت باشم. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۳۰۱)

     

     

    این کلمه وطن یک روزی از بین می‌رود. آن‌وقت مردم به پشت سرشان، به ما نگاه می‌کنند که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سر چند تا خط روی نقشه همدیگر را می‌کشتیم، بعد می‌گویند: این‌ها عجب احمق‌هایی بوده‌اند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۳۶۸)

     

     

    ژاگونسوها داشتند نماد ظلم و ستم را نابود می‌کردند. آن‌ها با تصوری مبهم، اما به قوت شهود، به‌درستی به این نتیجه رسیده بودند که قرن‌ها سلطه مالکیت خصوصی این فکر را در کله استثمار شده‌ها فرو کرده بود که این نظام از آسمان نازل شده و مالکان هم موجوداتی برترند، برای خودشان نیمه خدایی هستند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۴۱۹)

     

     

    نفرت، مثل هوس، عقل را از کار می‌اندازد و آدم را بدل به موجودی سراپا غریزه می‌کند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۴۶۸)

     

     

    در همین لحظه شلیک توپ‌ها آغاز می‌شود و او تکانی می‌خورد و به‌ناچار هر دو دست را بر گوش می‌گذارد. اما چشم‌هایش را نمی‌بندد، مات و مسحور به پایین خیره می‌شود و در همین دم شعله‌هایی بناگاه سرمی‌کشند و چند کلبه بدل به فواره‌ای از تیر و آجر و تخته و تشک‌های کاهی و تکه پاره‌هایی نامشخص می‌شود که به هوا می‌جهند و بعد دیگر به چشم نمی‌آیند. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۵۰۱)

     

     

    تصور مرگ یک نفر آسانترست تا مرگ صد نفر، یا هزار نفر. مصیبت وقتی تکثیر بشود انتزاعی می‌شود. آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می‌شود. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۶۱۲)

     

     

    در رویارویی با مرگ چیزی که خودش را نشان می‌دهد، والاترین احساس‌ها نیست، بلکه پست‌ترین و زشت‌ترین غریزه‌ها و پول‌دوستی و زیاده‌طلبی است. (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۷۲۰)

     

     

    سرهنگ می‌گوید «کارت را تمام کن» و با حرکتی محکم شمشیرش را به سوی او دراز می‌کند. «چشم‌هاش را درآر، زبانش را ببر، بعد سرش را هم ببُر و پرتش کن توی سنگرها، تا آن یاغی‌هایی که هنوز زنده‌اند بدانند چه به روزشان می‌آوریم.» (کتاب جنگ آخر زمان اثر یوسا – صفحه ۸۴۶)

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان جنگ آخر زمان ماریو بارگاس یوسا

     

    شعر ماه و مریم هوشنگ ابتهاج

     

    شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

     

    شعر خداشناسی کلاغ تد هیوز

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *