من هنگام آمدن تو به خانه احمدرضا احمدی _ نثرهای یومیه
من هنگامِ آمدنِ تو به خانه صندلی را آماده میکنم تو مجبور نباشی از خستگی به
من سلام گويی. من به تو سلام میگويم. فقط تو در روزهایِ تعطيل به من سلام
بگو. میدانم هوایِ بيرون از خانه آنقدر سرد نيست ولی ترا دوست دارم. من از انتهایِ
آتشفشان آتش را حدس میزنم و اگر به تو شما بگويم مبدل به آتش میشوم. پس
تو نزديکِ من هستی. پس تو پلهها را آمده ای. پس تو نامِ مرا میدانی ـ چرا در سرما
بمانيم ـ چرا در زمهريرِ اسفندماه فقط گلهایِ زنبق را عاشق باشيم. چرا از همسايهها
بترسيم که ما هنوز زنده هستيم و پرتقالها را دوست داريم. ما هنوز میتوانيم در کنارِ
پاييز در حومهیِ اسفندماه درِ خانهها را سراسيمه بزنيم ما هنوز فراموش نکرده ايم که
روزها کوتاه است هنگامي که پرندگان پرواز کنند روز تمام است.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
نثرهای یومیه احمدرضا احمدی
من هنگام آمدن تو به خانه صندلی را آماده میکنم
نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «من هنگامِ آمدنِ تو به خانه صندلی را آماده میکنم تو مجبور نباشی از خستگی به من سلام گويی. من به تو سلام میگويم. فقط تو در روزهایِ تعطيل به من سلام بگو.» آیا با این نثرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این نثر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چرا از همسايهها بترسيم که ما هنوز زنده هستيم و پرتقالها را دوست داريم. ما هنوز میتوانيم در کنارِ پاييز در حومهیِ اسفندماه درِ خانهها را سراسيمه بزنيم ما هنوز فراموش نکرده ايم که روزها کوتاه است هنگامي که پرندگان پرواز کنند روز تمام است.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای نثر من هنگام آمدن تو احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای نثر من هنگام آمدن تو احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023