معنی ذئاب

معنی ذئاب

  • معنی ذئاب به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ باء در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی ذئاب

    معنی : جمع ذئب گرگان گرگها .

     


    معنی  ذئاب در فرهنگ عمید

    ذئب

     


    معنی  ذئاب در فرهنگ فارسی

    ( اسم ) جمع ذئب گرگان گرگها .

     


    معنی  ذئاب در لغت نامه دهخدا

    ذئاب. [ ذِ ] ( ع اِ )ج ِ ذِئب. گرگان. گرگها. اذواب. ذوبان :
    همچو گرگان ربودنت پیشه ست
    نسبتی داری از کلاب و ذئاب.
    ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 34 ).
    اینکه تو بینی نه همه مردمند
    بلکه ذئآبند بزیر ثیاب.
    ناصرخسرو.
    بر کوه خواب کرده بیکجای با پلنگ
    در دشت آب خورده بیک جوی با ذئآب.
    مسعودسعد.
    آنکه از عدل او بریده شود
    بسروی حمل گلوی ذئآب.
    سوزنی.
    ذئاب با ارانب ندیم آمده. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). و سلاطین روزگار در دست شیاطین تاتار گرفتار… و اکثر حشم طعمه ذباب شمشیر آبدار و لقمه ذئآب و کفتار شدند. ( جهانگشای جوینی ).
    آهوی صحرای گردون را چه بیم است از کلاب
    یوسف مصر سعادت را چه باک است از ذئآب.
    سلمان ساوجی.

     


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی واژه

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    اشعار سهراب سپهری

    نامه های احمد شاملو به آی

     


     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *