گر که صدر اندر اصفهان نبدی

گر که صدر اندر اصفهان نبدی

  • شعر گر که صدر اندر اصفهان نبدی ملک الشعرا بهار

    صدر اصقهان

     

    گر که صدر اندر اصفهان نبدی

    اصفهان نیمهٔ جهان نبدی

     

    گر نبودی زبان گویایش

    در دهان ادب زبان نبدی

     

    ور نبودی بیان شیوایش

    خرد لنگ را بیان نبدی

     

    گر نبودی بلند منبر او

    زی سماوات نردبان نبدی

     

    ور نبودی ستوده مجلس وی

    عقل را روز امتحان نبدی

     

    یاد دیدار صدر بد ورنه

    مقصد بنده اصفهان نبدی

     

    اصفهان بود شهرکی بی‌مرد

    گر چنو مردی اندر آن نبدی

     

    خرد پیر یاوه گشتی اگر

    از تلامیذ آن جوان نبدی

     

    گر نبودی لطیف حنجره‌اش

    اهل دل را غذای جان نبدی

     

    ور نبودی ستوده منظره‌اش

    از جمال و لطف نشان نبدی

     

    لاجرم بوستان نبودی اگر

    بلبل و گل به بوستان نبدی

     

    گر نبودی مناعتش‌، فرضی

    از وجود نه آسمان نبدی

     

    ور نبودی شجاعتش‌، وقعی

    به احادیث باستان نبدی

     

    گر درین شارسان نبودی صدر

    این بلد غیر خارسان نبدی

     

    طرف زاینده‌رود در نظرم

    جز یکی توده خاکدان نبدی

     

    بردمی پی به کنه معنی تو

    گر مرا فکر، ناتوان نبدی

     

    به ازین گفتمی مدایح تو

    گر مرا عقده بر لسان نبدی

     

    ای عزیزی که گر نبودی تو

    پیکر فضل را روان نبدی

     

    فتنه و شرک را زمان بودی

    گر تو در آخرالزمان نبدی

     

    ساختندم ز حضرتت محروم

    کاش بیداد را زمان نبدی

     

    وه چه خوش بودی این بهار، اگر

    از پی‌اش محنت خزان نبدی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    افتاد به حمام‌، رهم سوی خزینه

    ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او – جهنم

    صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد _ 105

    هان! ای دل ِ عبرت‌بین! از دیده عبر کن! هان! – ۱۶۷

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    گر که صدر اندر اصفهان نبدی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گر که صدر اندر اصفهان نبدی اصفهان نیمهٔ جهان نبدی گر نبودی زبان گویایش در دهان ادب زبان نبدی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ساختندم ز حضرتت محروم کاش بیداد را زمان نبدی وه چه خوش بودی این بهار، اگر از پی‌اش محنت خزان نبدی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر صدر اصفهان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر صدر اصفهان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *