یرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد _ 110

  • دانلود دکلمه صوتی شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد حافظ _ غزل 110+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر.

     

    شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد _  غزل 110 _ حافظ

     

    پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

    وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد

     

    از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر

    ای دیده نگه کن که به دامِ که درافتاد

     

    دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم

    چون نافه بسی خونِ دلم در جگر افتاد

     

    از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود

    هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد

     

    مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد

    بس کشتهٔ دل زنده که بر یکدِگر افتاد

     

    بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات

    با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد

     

    گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد

    با طینتِ اصلی چه کُند، بدگهر افتاد

     

    حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود

    بس طُرفه حریفیست کَش اکنون به سر افتاد

    شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد حافظ است. این قطعه‌ها توسط فاطمه زندی، فریدون فرح‌اندوز و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر تنها پل الوار

    شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب

     

    معنی پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

    پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد.هنگام پیری، عشق دوران جوانی به سرم افتاد و راز عشق را که در دل پنهان کرده بودم آشکار شد. عشق و عاشقی معمولاً صفت جوانان است و حافظ با دانستن این قضیه عشق خود را عجیب می‌داند و از آن بدتر راز عشقش پیش همگان فاش شده است.

    معنی از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر

    از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر ای دیده نگه کن که به دامِ که درافتاد.مرغ دل من از راه نگاه و نظر پرید و اوج گرفت و یا عاشق و مجنون شد و ای چشم بنگر که دل شیدای من کجاست و اسیر کدامین دام شده است به عبارت دیگر چشم من جمال معشوق را دید و عاشق شد و دلم به شوق وصال او به آسمان پرواز کرد.نظر: نگاه، توجه

    معنی دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم

    دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم چون نافه بسی خونِ دلم در جگر افتاد.چه دردناک بوده که به خاطر آن آهووش مشکین موی سیاه چشم، دل مانند نافه آهو چه خون جگرهایی خورده ای.

    معنی از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود

    از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد.ای معشوق، اگرنسیم این همه عطرهای خوشبو می پراکند همه را ازگذرگاهی که توبرآن قدوم مبارک رامی گذاری،وام برمی گیرد. خاک گذرگاه توسرچشمه ی اصلی ِ همان عطرو بوهائیست که نسیم نثارباغ وگلشن می کند.

    معنی مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد

    مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد بس کشتهٔ دل زنده که بر یکدِگر افتاد.آنگاه که مژگان تو شمشیر عالمگیر خود را بکشد، دل آگاهان بسیاری کشته شده و کشته ها روی هم خواهند افتاد.

    معنی بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات

    بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد.چه بسيار با تجربه دريافتيم كه در اين دنياي پاداش دهنده، هركس با دردنوشان درافتاد، نابود شد.

    معنی گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد

    گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد با طینتِ اصلی چه کُند، بدگهر افتاد.سنگ سیاه حتی اگر جان خود را هم فدا کند یعنی نهایت تلاش خود را بنماید، باز هم لعل و گوهر نخواهد شد، زیرا اگر کسی از اصل بد باشد، نمی‌تواند با سرشت واقعی خود کاری کند. این بیت را در کنایه به فرد بدذات می‌گوید که خودش را هم بکشد، ارجمند نمی‌شود.

    معنی حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود

    حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود بس طُرفه حریفیست کَش اکنون به سر افتاد.حافظ که در دوران جوانی نوازشگر زلف سرکش معشوقان زیبارو بود و گیسوی آنان راهنمای او، چه همدم خوب و شگفت انگیزی است که در زمان پیری و ضعیفی دوباره فکر این کار به سرش افتاده است یا به سبب پیری و ناتوانی با سر به زمین خورده است.

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعرپیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

     

     

    احد محمودی می گوید:مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    5-110)
    تیــغ جهانگیــر: یعنی شمشیری که جهان را تسخیر کند، و از این جهت صفت مژه قرار گرفته که موهای مژه مثل تیغ تیز است و همه جهان در برابر زیبائی آن تسلیم می شوند، دل زنــده : هوشیار، دل آگاه ازوقتی که به غمزه و اشارات چشم آغاز دلبری کردی، بسیار کسان دل آگاه و جمال شناس کشته عشق تو شدند، و کشته ها بر روی هم انباشته گردیدند. که دربیت تداعی معانی مشابهت وجود دارد .

     

    ناشناس می گوید: اگر اشعار حافظ را در دو دسته پیرامون واجب الوجود نازنین و عالم امکانی تقسیم کنیم، به نظر الکی من این بیت حافظ عزیز، عرفانی ترین شعری است که حافظ و هر شاعر دیگر در هر زمانی به هر زبانی درباره ی رابطه ی عالم امکانی و حضرات(علیهم السلام) سروده است: از رهگذر خاک سر کوی شما بود/هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد.

     

     

     

    معنی شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد چیست؟

    هنگام پیری، عشق دوران جوانی به سرم افتاد و راز عشق را که در دل پنهان کرده بودم آشکار شد.

     

    شعر پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد اثر کیست؟

    اثر حافظ بزرگ است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»