در-من-این-هست-که-صبرم-ز-نکورویان-نیست

در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست – 122

  • دانلود دکلمه صوتی شعر در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست سعدی – غزل 122 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست. ای که منظور ببینی و تأمل نکنی.

     

    شعر در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست – غزل 122 – سعدی

     

    در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

    زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست

     

    ای که منظور ببینی و تأمل نکنی

    گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست

     

    ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک

    چه کند بنده که بر نفس خودش فرمان نیست

     

    من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم

    که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست

     

    ای پری‌روی ملک‌صورت زیباسیرت

    هر که با مثل تو انسش نبود انسان نیست

     

    چشم برکرده بسی خلق که نابینااند

    مثل صورت دیوار که در وی جان نیست

     

    درد دل با تو همان به که نگوید درویش

    ای برادر که تو را درد دلی پنهان نیست

     

    آن که من در قلم قدرت او حیرانم

    هیچ مخلوق ندانم که در او حیران نیست

     

    سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد

    همچنان قصهٔ سودای تو را پایان نیست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای‌خوش آن‌ساعت که‌آید پیک جانان بی‌خبر

    هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست – 119

    بررسی سیمای زن در آثار دو شاعر معاصر ایران و عراق

     

    معنی در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

    در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست

    من چنین ام که نمی توانم در دوری از زیبارویان شکیبا باشم، ریا نمی ورزم و پرهیزگاری و زهدی را که ندارم ادّعا نمی کنم.

    [ زَرق = مکر و فریب / زَرق فروختن = کنایه از ریاکاری کردن / زهدی فروختن = کنایه از تظاهر به پارسایی و زهد کردن ].

     

    معنی ای که منظور ببینی و تأمل نکنی

    ای که منظور ببینی و تأمل نکنی گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست

    ای کسی که یار مورد نظر را می بینی و با تأمل در او می نگری، اگر تو می توانی چنین رفتار نمایی، من توان این کار را ندارم.

    [ تأمل کردن = نیک نگریستن و دیدن / منظور = مجازاََ به معنی معشوق و محبوب ].

     

    معنی ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک

    ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک چه کند بنده که بر نفس خودش فرمان نیست

    زیبارویان شهر حسن خیز ختا را ترک کردن کاملاََ به جا درست است، امّا من که بر نَفس خویش حکم و سلطه ای ندارم و بر این ترک قادر نیستم چه کنم؟

    [ خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / خطا = ختا ، نام سرزمینی است در ترکستان و در ناحیه چین شمالی که به داشتن زیبارویان مشهور بوده است / فرمان = حکم و دستور ].

     

    معنی من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم

    من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست

    من دیگر به صحرا و تماشای آن میلی ندارم، زیرا در تمام بستان هیچ گلی را نمی توانم یافت که چونان چهرۀ تو زیبا باشد.

     

    معنی ای پری‌روی ملک‌صورت زیباسیرت

    ای پری‌روی ملک‌صورت زیباسیرت هر که با مثل تو انسش نبود انسان نیست

    ای کسی که رخساره ات به پری می ماند و صورتت به فرشته و و باطنی نیکو داری. هر کس که با چون تویی الفت نگیرد آدمی نیست.

    [ پری = جنّ مؤنّث که موجودی است از عالَم غیر مرئی که با جمال خود انسان را می فریبد / سیرت = روش و رفتار ، خوی و عادت ].

     

    معنی چشم برکرده بسی خلق که نابینااند

    چشم برکرده بسی خلق که نابینااند مثل صورت دیوار که در وی جان نیست

    بسیاری از مردم چشم گشوده اند که تو را ببینند، امّا بصیرتی ندارند و مثل تصویرهای روی دیوار بی جان اند.

    [ چشم برکردن = چشم باز کردن و  نگریستن / صورت = عکس و تصویر ، نقش و نگار ].

     

    معنی درد دل با تو همان به که نگوید درویش

    درد دل با تو همان به که نگوید درویش ای برادر که تو را درد دلی پنهان نیست

    ای برادر ، بهتر است که درویش درد دل خود را با تو در میات ننهد، زیرا تاو به دلیل نداشتن درد پنهان در دل، اندوه دل را درنمی یابی.

    [ درد = احساس نیاز و تمنّای شدید برای رسیدن به معشوق / درد دل = غم و اندوه درونی ، سوز عشق ].

    درویش = در لغت به معنی خواهنده از درها و گداست . فقیرانی که گدایی کنند و با آواز خوش شعر خوانند و تبرزین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امثال آن بر پشت دارند و موی سر دراز و آویخته و موی ریش و سبلت ناپیوسته و ژولیده دارند (یادداشت مرحوم دهخدا) . و در اصطلاح کسی را گویند که ترک دنیا و عوارض آن کرده باشد و در قبال ناملایماتی که نتیجۀ این ترک است ، صبر و تأمل و شکیبایی و خرسندی یافته است تا از ثمرات آن بهره مند شود . افلاکی از قول شمس تبریزی آورده است : « چهار چیز عزی ز است : توانگر بردبار ، درویش خرسند ، گناهکار ترسکار و عالِم پرهیزکار . هر که توانگری جوید ، درویشی نماید و هر که در درویشی صبر کند ، به توانگری رسد » ( مناقب العارفین ، 655 ، به نقل از شرح اصطلاحات تصوّف )

     

    معنی آن که من در قلم قدرت او حیرانم

    آن که من در قلم قدرت او حیرانم هیچ مخلوق ندانم که در او حیران نیست

    کسی که قلم قدرت او مرا متحیّر ساخته، پروردگاری هست که تمامی آفریدگان را به حیرت واداشته و کسی را نمی شناسم که حیران او نباشد.

    [ دانستن = شناختن / قلم قدرت = کنایه از حکم خداوندی ].

     

    معنی سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد

    سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد همچنان قصهٔ سودای تو را پایان نیست

    ای سعدی ، عمر عزیز به انتها رسید، ولی هنوز داستان عشق تو به سر نیامده است.

    [ همچنان = همان ، به درستی / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود ].

     

     

    معنی غزل در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست سعدی چیست؟

    من چنین ام که نمی توانم در دوری از زیبارویان شکیبا باشم، ریا نمی ورزم و پرهیزگاری و زهدی را که ندارم ادّعا نمی کنم.

    [ زَرق = مکر و فریب / زَرق فروختن = کنایه از ریاکاری کردن / زهدی فروختن = کنایه از تظاهر به پارسایی و زهد کردن ].

     

    شعر در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *