شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت _ 88

  • دانلود دکلمه صوتی شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت حافظ _ غزل 88+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر.

     

     

    شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت _ غزل  88 _ حافظ

     

    شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت

    فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

     

    حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر

    کنایتیست که از روزگارِ هجران گفت

     

    نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز

    که هر چه گفت بَریدِ صبا پریشان گفت

     

    فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل

    به تَرکِ صحبت یاران خود چه آسان گفت

     

    من و مقامِ رضا بعد از این و شُکرِ رقیب

    که دل به دردِ تو خو کرد و ترکِ درمان گفت

     

    غمِ کهن به میِ سالخورده دفع کنید

    که تخم خوشدلی این است پیرِ دهقان گفت

     

    گره به باد مزن گر چه بر مراد رود

    که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت

     

    به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو

    تو را که گفت که این زال تَرک دَستان گفت؟

     

    مزن ز چون و چرا دم که بندهٔ مُقبِل

    قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

     

    که گفت حافظ از اندیشهٔ تو آمد باز؟

    من این نگفته‌ام آن کس که گفت بُهتان گفت

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت حافظ است. این قطعه‌ها توسط فاطمه زندی، فریدون فرح‌اندوز و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آب

    [ په. ] (اِ.) مایعی است شفاف، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب، آتش، باد، خاک» محسوب می‌شده. معانی کنایی آب:
    ۱- آبرو.
    ۲- جلا، درخشندگی.
    ۳- رونق.
    ۴- اشک.
    ۵- عرق.
    ۶- نازکی.
    ۷- شادابی.
    ۸- زیبایی و شکوه.
    ۹- مَنی، نطفه.
    ۱۰ - ارج، قیمت.
    ۱۱ - پیشاب، ادرار.
    ۱۲ - عصاره، شیره.
    ۱۳ - رود، نهر.
    ۱۴ - بزاق، آب دهان. ؛ ~در هاون کوبیدن کار بیهوده کردن. ؛ ~از ~ تکان نخوردن ک نایه از: آرام بودن اوضاع و احوال. ؛ ~ از دست نچکیدن کنایه از: نهایت خست و پول دوستی. ؛ ~ از سر گذشتن بی فایده شدن چاره و تدبیر. ؛ ~ از دریا بخشیدن از دیگران مایع گذاشتن، از حساب دیگران بخشیدن. ؛ ~بر در کسی ریختن خدمت آن کس را کردن. ؛ ~ پاکی روی دست کسی ریختن اتمام حجت کردن، حرف آخر را زدن. ؛ ~زیر پوست کسی رفتن کنایه از: چاق شدن. ؛ از ~ گل آلود ماهی گرفتن از وضع آشفته سوء استفاده کردن. ؛~ از چیزی خوردن از آن چیز بهره مند شدن.

     

     

    پیشنهاد ویژره برای مطالعه

    شعر ساعت اعدام احمد شاملو

    اشعار سهراب سپهری

    شعر قلبت را می‌برم ای.ای.کامینگز

    شعر چون دید پدر که دردمند است نظامی

     

     

    معنی شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت

    شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت .سخن زیبایی شنیده‌ام که آن را یعقوب علیه السلام گفته است بدین مضمون که فراق یار حالی نیست که قابلِ بیان باشد یعنی هجران یار با انسان کاری می‌کند که قابلِ تعبیر نیست. [پیر کنعان = حضرت یعقوب پیامبر (ع) پدر حضرت یوسف (ع) که سال‌ها در فراق فرزندش بود و چشمانش از فرط گریه نابینا شد.]

     

    معنی حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر

    حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر کنایتیست که از روزگارِ هجران گفت.شرح حکايت وحشت‌آوري که واعظ شهر از روز قيامت مي‌داد، گوشه‌يي از دشواريهاي ايام هجران است.

     

    معنی نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز

    نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز که هر چه گفت بَریدِ صبا پریشان گفت.پیک صبا که یار را می شناسد و از مکان او باخبر است، هرچه از او گفت پریشان و مهمل بود پس خبر و نشان یار را از چه کسی بپرسم؟

     

    معنی فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل

    فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل به تَرکِ صحبت یاران خود چه آسان گفت.افسوس که آن یار زیباروی نامهربان و مهر بریده من چه ساده و آسان، تصمیم به ترک همصحبتی با یاران خود را گرفت.

     

    معنی من و مقامِ رضا بعد از این و شُکرِ رقیب

    من و مقامِ رضا بعد از این و شُکرِ رقیب که دل به دردِ تو خو کرد و ترکِ درمان گفت.از این پس من در مقام رضا و تسلیم و پذیرش رفتار، مراقب تو هستم، چرا که دلم به درد دوری تو عادت کرده و از درمان خود چشم پوشیده است.

    معنی غمِ کهن به میِ سالخورده دفع کنید

    غمِ کهن به میِ سالخورده دفع کنید که تخم خوشدلی این است پیرِ دهقان گفت.غم كهنه را با شراب كهنه برطرف كنيد. كه اين سخن دهقان پير است كه گفت تنها بذري كه از آن گياه خوشدلي مي‌رويد شراب كهنه است.

     

    معنی گره به باد مزن گر چه بر مراد رود

    گره به باد مزن گر چه بر مراد رود که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت.رشته سرنوشت خود را با باد، هرچند كه مطابق ميل تو بوزد گره مزن و اين اندرزي است كه باد براي سليمان مثال زد و به او فهماند.

     

    معنی به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو

    به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو تو را که گفت که این زال تَرک دَستان گفت؟وقتی نصیحتی می شنوی ازچرایی وازچیستی سخن مگو که بنده ی سعادتمند وخوشبخت،هرسخن که پیر دانا وخردمند گفت بی چون وبی چرا قبول می کند وبه بحث وجدل بااونمی پردازد.

     

     

    معنی مزن ز چون و چرا دم که بندهٔ مُقبِل

    مزن ز چون و چرا دم که بندهٔ مُقبِل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت.دم از چون وچرا مزن كه بنده خوشبخت كسي است كه پذيرنده گفته‌ها و دستورات محبوب خود است.

     

    معنی که گفت حافظ از اندیشهٔ تو آمد باز؟

    که گفت حافظ از اندیشهٔ تو آمد باز؟ من این نگفته‌ام آن کس که گفت بُهتان گفت.چه کسی گفت که حافظ از عشق و محبتِ تو منصرف شده و اعراض نموده است؟ من این را نگفته‌ام و هر که این حرف را می‌زند بهتان کرده و به من افترا زده است. یعنی این سخنِ دشمن است، هیچ ممکن است که من عشق تو را ترک گویم.

     

     

    دیدگاه کاربران درباره شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت

     

    حسین ملیحی شجاعی می گوید:د ر بیت:
    به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
    تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
    اشاره جالب وکنایه ای به داستان رستم واسفندیار و حیله زال در ارتباط با شکست رستم و ساختن تیر توسط زال دارد ومیخواهد نتیجه بگیرد که بسیاری از پیروزی ها موقت است وامکان دارد توسط زمانه حیله ساز نتیجه دیگرگون شود.

     

    شمس شیرازی می گوید:پیر کنعان گمان نمی رود در کار می و مطرب بوده باشد
    ازیرا پیر دهقا ن که همان پیر مغان است ، زبان حافظ است.
    دو دیگر افزودن واو در پس تخم خوشدلی این است ، هم وزن را ناساز میکند و هم ضرورت دستوری ندارد.
    و سر انجام همراهی زیبای غم کهن و می سالخورد و پیر دهقان.

     

    کامیاب می گوید:” به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
    تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت”
    سپهر : (موسیقی) گوشه‌ای در دستگاه راست‌پنجگاه.
    دستان:سرود و نغمه – (موسیقی):محل قرار دادن انگشت در سازهای زهی مضرابی3-دست ها 4-اطاق خرد و کوچک در خانه
    راه : پرده موسیقی و نغمه ( فرهنگ فارسی معین )
    روزگار هر سازی که بزنه باید انسان باهاش برقصد .اگر کسی غیر این گفت اشتباه کرده.

     

     

    معنی شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت چیست؟

    سخن زیبایی شنیده‌ام که آن را یعقوب علیه السلام گفته است.

     

    شعر شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت اثر کیست؟

    اثر حافظ عزیز است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    یاسمن

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *