دوشم-آن-سنگ-دل-پریشان-داشت

دوشم آن سنگ دل پریشان داشت – 131

  • دانلود دکلمه صوتی شعر دوشم آن سنگ دل پریشان داشت سعدی – غزل 131 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. یار دل برده دست بر جان داشت. دیده در می‌فشاند در دامن.

     

    شعر دوشم آن سنگ دل پریشان داشت – غزل 131 – سعدی

     

    دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

    یار دل برده دست بر جان داشت

     

    دیده در می‌فشاند در دامن

    گوییا آستین مرجان داشت

     

    اندرونم ز شوق می‌سوزد

    ور ننالیدمی چه درمان داشت

     

    می‌نپنداشتم که روز شود

    تا بدیدم سحر که پایان داشت

     

    در باغ بهشت بگشودند

    باد گویی کلید رضوان داشت

     

    غنچه دیدم که از نسیم صبا

    همچو من دست در گریبان داشت

     

    که نه تنها منم ربوده عشق

    هر گلی بلبلی غزل خوان داشت

     

    رازم از پرده برملا افتاد

    چند شاید به صبر پنهان داشت

     

    سعدیا ترک جان بباید گفت

    که به یک دل دو دوست نتوان داشت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    دوشم آن سنگ دل پریشان داشت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر دوشم آن سنگ دل پریشان داشت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای‌خوش آن‌ساعت که‌آید پیک جانان بی‌خبر

    هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست – 119

    بررسی سیمای زن در آثار دو شاعر معاصر ایران و عراق

     

    معنی دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

    دوشم آن سنگ دل پریشان داشت یار دل برده دست بر جان داشت

    دیشب آن یار سنگدل مرا اشفته و پریشان ساخت و با بردن دل بر جانم سلطه یافت.

    [ دوش = دیشب /  یار دلبرده = یار دلربا / دست بر جان داشتن = کنایه از بر جان غلبه و چیره شدن ].

     

    معنی دیده در می‌فشاند در دامن

    دیده در می‌فشاند در دامن گوییا آستین مرجان داشت

    چشمانم مروارید اشک به دامنم می افشاند، گویی به قدر گنجایش یک آستین مروارید خُرد به همراه داشت و آنها را نثار می کرد.

    [ دُر = مروارید / آستین = آن مقدار چیزی که در آستین گنجد (لغت نامه) / مرجان = سنگ سرخ رنگی است به صورت شاخه شاخه و معدن آن در موضعی از بحر قلزم است در ساحل افرقیه که در کف دریا چون گیاهی می روید ، مروارید ریزه و خرد / دُر فشاندن = کنایه از اشک ریختن ].

     

    معنی اندرونم ز شوق می‌سوزد

    اندرونم ز شوق می‌سوزد ور ننالیدمی چه درمان داشت

    دلم از سوز عشق می سوخت، اگر ناله سر نمی دادم چگونه می توانستم آن را درمان سازم؟

    [ شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / سوختن = کنایه از سخت در رنج بودن ، بر اثر آتش عشق سوختن ].

     

    معنی می‌نپنداشتم که روز شود

    می‌نپنداشتم که روز شود تا بدیدم سحر که پایان داشت

    در چنان سوزی به سر می بردم که فکر نمی کردم شب پایان پذیرد، امّا وقتی که تا صبح در غم عشق بیمار ماندم، دیدم که شب هم پایانی دارد ولی غم مرا پایانی نیست.

    [ تا = از هنگامی که ، از زمانی که ].

     

    در باغ بهشت بگشودند

    در باغ بهشت بگشودند باد گویی کلید رضوان داشت

    در باغ بهشت گشوده شد، گویی باد کلید رضوان را برای گشودن در بهشت در اختیار داشت.

    [ رضوان = نام دربان و نگهبان بهشت ].

     

    معنی غنچه دیدم که از نسیم صبا

    غنچه دیدم که از نسیم صبا همچو من دست در گریبان داشت

    در آن باغ دیدم که غنچه در اثر وزیدن نسیم صبا مثل من دست در گریبان خویش زده، می شکفت.

    [ نسیم صبا = باد خوشبوی صبحگاهی / دست در گریبان بودن غنچه = کنایه از شکفته شدن غنچه ].

     

    معنی که نه تنها منم ربوده عشق

    که نه تنها منم ربوده عشق هر گلی بلبلی غزل خوان داشت

    و می گفت: تنها من نیستم که مجذوب عشق گشته ام، بلکه هر گلی که بلبل غزل خوانی داشت، ربودۀ عشق گشت.

    [ غزل خوان = آن که غزل و سرود خواند ، کنایه از مطرب / ربودۀ چیزی یا کسی بودن = شیفته و عاشق چیزی یا کسی بودن ].

     

    معنی رازم از پرده برملا افتاد

    رازم از پرده برملا افتاد چند شاید به صبر پنهان داشت

    راز من مثل راز غنچه که با شکفته شدن، تمام باغ را فرا گرفت، آشکار گشت. آخر تا کی می توان با شکیبایی راز عشق را پنهان داشت.

    [ بر ملا افتادن = فاش گشتن ، آشکار شدن / شایستن = ممکن و سزاوار بودن ].

     

    معنی سعدیا ترک جان بباید گفت

    سعدیا ترک جان بباید گفت که به یک دل دو دوست نتوان داشت

    ای سعدی باید جان را تَرک گویی، زیرا نمی توان با یک دل دو وعشوق را دوست داشت.

    [ دوست = معشوق و محبوب ].

     

     

    معنی غزل دوشم آن سنگ دل پریشان داشت سعدی چیست؟

    دیشب آن یار سنگدل مرا اشفته و پریشان ساخت و با بردن دل بر جانم سلطه یافت.

    [ دوش = دیشب /  یار دلبرده = یار دلربا / دست بر جان داشتن = کنایه از بر جان غلبه و چیره شدن ].

     

    شعر دوشم آن سنگ دل پریشان داشت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *