شعر گزارش کلاغ از جنگ تد هیوز

اینجا جنگ هولناکی بود – شعر گزارش کلاغ از جنگ

اینجا جنگ هولناکی بود – شعر گزارش کلاغ از جنگ تد هیوز   اینجا جنگ هولناکی بود هیاهویی بسیار بیش از حد غوغایی که می توانست برخیزد جیغ ها کشیده و نعره ها بلند بسیار بیش از تحمل گوش ها. بسیار پرده های گوش که درید و بس دیوارها که فروریخت در گریز هیاهو. میان[…]

شعر کلاغ تیرانازوروس تد هیوز

آفرینش از جیغ زنان لرزید – شعر کلاغ تیرانازوروس

آفرینش از جیغ زنان لرزید – شعر کلاغ تیرانازوروس تد هیوز   آفرینش از جیغ زنان لرزید انبوهی از سوگواران و ماتم سرایان بود. کلاغ توانست که بشنود و با هراس اطراف را نگاه کرد. پیکر پرستویی ناگاه گریخت در تپیدن از حشره ها و اندوه شان، همه خورده شده. تن گربه به خود پیچید[…]

شعر آن لحظه تد هیوز

وقتی از دهانه تپانچه دود آبی رنگ بیرون زد – شعر آن لحظه

وقتی از دهانه تپانچه دود آبی رنگ بیرون – آن لحظه تد هیوز   وقتی از دهانه تپانچه دود آبی رنگ بیرون زد و به هوا برخاست مثل سیگاری که از زیرسیگاری برمی خیزد و تنها چهره ی به جامانده در جهان شکسته فروافتاد بین دستهای آرام آویزان، بسیار سست و درختان تا همیشه پایان[…]

شعر کلاغ فرودمی آید تد هیوز

کلاغ رشته کوه ها را دید – کلاغ فرودمی آید

کلاغ رشته کوه ها را دید – شعر کلاغ فرودمی آید تد هیوز   کلاغ رشته کوه ها را دید، بخارکنان در بامداد. و او دریا را دید تیره ی برآمده با تمام زمین در چنبره اش ستارگان را دید، بخارکنان در دوردستهای تاریک، قارچ های جنگل هیچ، به پراکندن ابر هاگ هایشان، ویروس های[…]

شعر اولین درس کلاغ تد هیوز

خداوند کوشید سخن گفتن را به کلاغ بیاموزد – شعر اولین درس کلاغ

خداوند کوشید سخن گفتن را به کلاغ بیاموزد – اولین درس تد هیوز   خداوند کوشید سخن گفتن را به کلاغ بیاموزد خدا گفت : “بگو! عشق! عشق” کلاغ با دهان باز خیره نگاه کرد و کوسه ای سفید به دریا افتاد. و چرخان در اعماق فرو رفت. از پی کشف ژرفای خویش. خداوند گفت:[…]

شعر یک شوخی کودکانه تد هیوز

پیکرهای زن و مرد بی روح خفته است – شعر یک شوخی کودکانه

پیکرهای زن و مرد بی روح خفته است – یک شوخی کودکانه تد هیوز   پیکرهای زن و مرد بی روح خفته است بی حال، مبهوت، مات و مسخره، سست بر گل های عدن خداوند اندیشه کرد. مسئله چندان بزرگ بود که او را به خواب فرو برد. کلاغ خندید، او کرم را تنها پسر[…]

شعر در تد هیوز

بیرون زیر آفتاب بدنی می ایستد – شعر در

بیرون زیر آفتاب بدنی می ایستد – شعر در تد هیوز بیرون زیر آفتاب بدنی می ایستد این رشد جهان جامد است. تکه ای از دیوار خاکی جهان است. گیاهان زمین – مثل اندام های تناسلی و گل ها ناف در شکاف هایش می زیند همچنان، برخی از جانوران زمین- چون دهانی. همه ریشه در[…]

شعر کلاغ و مامان تد هیوز

وقتی کلاغ فریاد زد گوش مادرش – شعر کلاغ و مامان

وقتی کلاغ فریاد زد گوش مادرش – شعر کلاغ و مامان تد هیوز وقتی کلاغ فریاد زد گوش مادرش تا مغز استخوان تیر کشید. وقتی خندید مادر خون گریست سینه هایش، کف دست ها، ابروانش همه خون گریستند گامی برداشت، گامی دیگر و سپس گامی دیگر – هرقدم اش زخمی ابدی بر چهره ی مادر.[…]

شعر یک قتل تد هیوز

شلاق خورده چلاق با پاهای خود – شعر یک قتل

شلاق خورده چلاق با پاهای خود – شعر یک قتل تد هیوز   شلاق خورده چلاق با پاهای خود به سر شلیک شده با گلوله های مغزی به کور شلیک شده با چشم میخکوب شده با استخوان های دنده ی خویش خفه شده به زمانی کوتاه تر از اخرین نفس اش با نای خویش فروکوفته[…]

شعر شجره نامه تد هیوز

در ابتدا فریاد بود – شعر شجره نامه

در ابتدا فریاد بود – شعر شجره نامه تد هیوز   در ابتدا فریاد بود که خون را پدید آورد که چشم را پدید آورد که ترس را پدید آورد که بال را پدید آورد که استخوان را پدید آورد که سنگ خارا را پدید آورد که بنفشه را پدید آورد که گیتار را پدید[…]

شعر بازجویی بر درگاه زهدان تد هیوز

این پاهای لاغر کوچک از آن کیست؟ شعر بازجویی بر درگاه زهدان

این پاهای لاغر کوچک از آن – بازجویی بر درگاه زهدان تد هیوز   این پاهای لاغر کوچک از آن کیست؟ مرگ. این چهره ی پرموی سوخته از آن کیست؟ مرگ. این ریه های دمنده ی آرام از آن کیست؟ مرگ. این تن پوش عضله ها از آن کیست؟ مرگ. این روده های وصف ناپذیر[…]

شعر این خانه تد هیوز

تمام شب دور بوده است در دریا – شعر این خانه

تمام شب دور بوده است در دریا – شعر این خانه تد هیوز   تمام شب دور بوده است در دریا چوب ها از تاریکی سقوط می کنند، تپه های غران پای پنجره بادها رم می دهند کشتزارها را و باز و گشاده سیاهی و نمی کور کننده را به اهتزاز در می آورد تا[…]

شعر دو افسانه تد هیوز

سیاهی بی چشم بود – شعر دو افسانه

سیاهی بی چشم بود – شعر دو افسانه تد هیوز   یک سیاهی بی چشم بود سیاهی در زبان جاری ست سیاهی خود قلب بود جگر آدمی سیاه بود و شش ها سیاه اند که در نور چیزی را به درون نمی کشد سیاهی اندرونی کوره است سیاهی همان ماهیچه است قحطی زده که بیرون[…]

شعر سیاه است تد هیوز

سیاه است سر خیس سگ آبی – شعر سیاه است

سیاه است سر خیس سگ آبی – شعر سیاه است تد هیوز   سیاه است سر خیس سگ آبی هنگامی که سرک می کشد سیاه است صخره‌ی غرق در کف لمیده بر بستر خون،سیاه است مرغ دریایی سیاه است کره ی زمین و یک بند پایین تر تخم مرغ سیاهی جایی که خورشید و ماه[…]

شعر نور ناب تد هیوز

اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس – شعر نور ناب

اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس – شعر نور ناب تد هیوز   اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس‌های زرد در نهایت بی‌گناهی انگار حالت گرفته‌ای برای تصویر به نام معصومیت! نور در کمال خویش بر چهره ات تابیده نرگسی را می‌مانی در میان نرگس‌ها… این آخرین بهار توست بر روی خاک باز[…]

شعر دیدی دلم شکست چارلز دیکنز

دیدی این بلور درخشان عمر من – دیدی دلم شکست

دیدی این بلور درخشان عمر من – شعر دیدی دلم شکست – چارلز دیکنز دیدی دلم شکست دیدی این بلور درخشان عمر من بازیچه بود دیدی چه بی صدا دل پر آرزوی من از دست کودکی که ندانست قدر آن افتاد بر زمین دیدی دلم شکست این چهار چیز را در زندگی ات نشکن اعتماد[…]

شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

مرا کم دوست داشته باش – مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی

مرا کم دوست داشته باش – شعر مرا دوست بدار – کریستوفر مارلو مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش این وزن آواز من است عشقی که گرم و شدید است زود میسوزد و خاموش میشود مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش این وزن آواز من است اگر[…]

شعر خانه را هرگز کسی ترک نمی کند وارسان شایر

مگر اینکه خانه دهان کوسه شده باشد -خانه را هرگز کسی ترک نمی کند

مگر اینکه خانه -شعر خانه را هرگز کسی ترک نمی کند-وارسان شایر خانه را هرگز کسی ترک نمی‌کند مگر اینکه خانه دهان کوسه شده باشد فقط وقتی به سوی مرزها می‌دوی که همه شهر را ببینی که با تو می‌دوند همسایه‌ها سریعتر از تو می‌دوند نفس در گلوهایشان خون شده پسری که با او به مدرسه[…]

شعر نیمه شب نقشه جغرافیا را بر دامنم گذاشتم وارسان شایر

دست بر تمام دنیا سائیدم – نیمه شب نقشه جغرافیا را بر دامنم گذاشتم

دست بر تمام دنیا سائیدم-شعر نیمه شب نقشه جغرافیا-وارسان شایر   نیمه شب نقشه جغرافیا را بر دامنم گذاشتم دست بر تمام دنیا سائیدم و پرسیدم کجایت درد می کند ؟ پاسخ داد همه جا همه جا همه جا     پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر خودکشی در سنگرها زیگفرید ساسون شعر مهم است آیا[…]

شعر بگذار برود وارسان شایر

سعی کردی تغییر کنی، نه؟-شعر بگذار برود

سعی کردی تغییر کنی، نه؟-شعر بگذار برود – وارسان شایر   سعی کردی تغییر کنی، نه؟ بیشتر سکوت کردی سعی کردی مهربان‌تر باشی زیباتر کمتر متغیر، کمتر بیدار اما وقتی می‌خوای هم می‌توانستی حس کنی در خواب و خیالش هم تو را ترک می‌کند برای عاشق شدنش چه کاری از تو ساخته بود سر او[…]

شعر اتاق ها وارسان شایر

مادر می گوید درون هرزنی اتاق های قفل شده ای هست – شعر اتاق ها

مادر می گوید درون هرزنی اتاق های – شعر اتاق ها – وارسان شایر   مادر می گوید درون هرزنی اتاق های قفل شده ای هست آشپزخانه های لذت، اتاق خواب های اندوه و حمام های بی علاقگی. مردها گاهی وقت ها با کلید می آیند، گاهی وقت ها با چکش مترجم: مهسان احمدپور  […]

شعر هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای وارسان شایر

شعر هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای

شعر هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای وارسان شایر   هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای هر آن تن که رخت بر کنده ای و بسارده ای مشق مهیا شدنت برای من بوده است و بس من از چشیدن طعم آنان که پیش از من آمده اند در حافظه ی دهانت[…]

شعر مهم است آیا؟ زیگفرید ساسون

مهم است آیا از دست دادن پاهایت؟ – شعر مهم است آیا؟

شعر مهم است آیا از دست دادن پاهایت؟ – زیگفرید ساسون   “مهم است آیا” یکی از مشهورترین آثار زیگفرید ساسون است که در ۱۹۱۷ نوشته شده‌است. این شعر مضمونی ضدجنگ دارد و به رنج انسان‌هایی می‌پردازد که بخاطر جنگ، دچار معلولیت شده‌اند.   مهم است آیا؟ از دست دادن پاهایت؟ آخر مردم، همیشه مهربان[…]

شعر-خودکشی-در-سنگرها-زیگفرید-ساسون

سرباز کوچک بی گناهی را می شناختم – شعر خودکشی در سنگرها

سرباز کوچک بی گناهی – شعر خودکشی در سنگرها – زیگفرید ساسون   سرباز کوچک بی گناهی را می شناختم که در شادمانی عریان اش به زندگی نیشخند می زد در انزوای تاریک اش به خوابی ژرف فرو می رفت و بامدادان با چکاوکان سوت می زد. در سنگرهای زمستانی، بیم و اندوه انفجارها، شپش ها[…]