دانلود دکلمه صوتی شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت حافظ _ غزل 91+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک.
شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت _ غزل91 _ حافظ
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی
دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب
بیمار باز پرس که در انتظارمت
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت
خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد
مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت
میگریم و مرادم از این سیلِ اشکبار
تخمِ محبّت است که در دل بکارمت
بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل
در پای دمبهدم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست
فِیالجمله میکنی و فرو میگذارمت
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت حافظ است. این قطعهها توسط فاطمه زندی، فریدون فرحاندوز و سهیل قاسمی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب
معنی ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت.این غزل را احتمالاََ خواجه به جای نامه برای جانانش ارسال کرده است و میفرماید: ای جانان غایب از نظر، تو را به خدا سپردم؛ تو جانم را سوختی و آتش به جانم زدی، اما من با وجودِ این از جان و دل تو را دوست دارم. یعنی عاشقِ تو هستم و هرقدر هم که از تو جفا ببینم هیچوقت خاطرم از تو ملال پیدا نمیکند چه دور از من باشی و چه نزدیکم باشی.
معنی تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک
تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت.باور مکن که تا با کفن به زیر خاک نرفتهام از دامت تو دست بردارم.
معنی محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی
محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت.مِحرابِ ابروانت را به من نشان بده یعنی ابروانت را به من نشان بده تا هنگام سحر برای دعا دست بلند کنم و تو را دعا نمایم و دو دست خود را حمایل وار در گردنت اندازم تا از چشمِ بد دور باشی یا چشم بد از تو دور باشد . یعنی برای اینکه نظر نخوری ، دو دست خود را بلند نموده دعایت می کنم و به جای حمایل بر گردنت می اندازم .
معنی گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی
گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت.اگر باید به نزد هاروت بابلی بروم، می روم و صد شیوه سحر و نیرنگ می آموزم تا تو را به نزد خود آورم.
معنی خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب
خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب بیمار باز پرس که در انتظارمت.ای معشوق بی وفا می خواهم که در مقابل تو جان بسپارم و جان بی ارزش خود را نثارت کنم. قدم بنه و از بیمار عاشق و رنجور خویش حالی بپرس که چشم به راه تو هستم و در آرزوی وصالت.طبیب: استعاره از معشوق بیمار: استعاره از عاشق
معنی صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت. از دیدگان صدجوی آب گرداگرد خود روان کردهام، به امید اینکه بذر مهر و وفا دردل تو کاشته و محبت تو را به خود جلب نمایم.
معنی خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد
خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت.خونم را ریخت و از غمِ عشق خلاصم کرد یعنی از غم هجران مرا نجات داد؛ و از این جهت ممنونش هستم. حاصل اینکه: کشتنم و از دستِ هجران خلاص کردنم را یک نوع منت برای جان خود میدانم. [خنجرگذار کنایه از بهادری است.]
معنی میگریم و مرادم از این سیلِ اشکبار
میگریم و مرادم از این سیلِ اشکبار تخمِ محبّت است که در دل بکارمت.گریه میکنم و هدفم از سیلاب اشکم این است که تخم محبت را در دلت بکارم
معنی بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل
بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل در پای دمبهدم گهر از دیده بارمت.از راه بزرگواری مرا به سوی خود فراخوان تا پیوسته با سوز دل گوهر اشک از دیدگان به پایت نثار کنم.
معنی حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست فِیالجمله میکنی و فرو میگذارمت.حافظ، گرايش به شراب و محبوب و عياري شايسته حال و شأن تو نيست. به هرحال اين كارها را ميكني و من آنها را نديده ميگيرم.
دیدگاه کاربران درباره شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
شکوهی می گوید: مصرع نخست این بیت از غزلی از سعدی گرفته شده است. بیت سعدی چنین است:
باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
دکتر صحافیان می گوید:
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت(91)
تو را به خداوند می سپارم در حالی که از چشمانم غایب و در جانم حاضری و این حضور، جان عاشقم را می سوزاند ولی از سویدای دل دوستت دارم.( جان، دل و حضور، غلبه جان بر حس را می رساند)
2- تا در سایه عشق مقتدرانه نمیرم ( کشیدن دامن کفن به زیر قدمهای زمین) دست از تو برنمی دارم.
3- محراب ابروان را نشانم ده، تا در سحر، دست به نیایش بلند کنم و پس از آن دست در گردنت اندازم( ترکیب زیبای معاشقه و نیایش)
4- برای به دست آوردنت ای گرانبها!به هر چیزی متوسل می شوم حتی جادو و آموختن آن از هاروت و ماروت در بابِل.
5- ای طبیب بی وفای دردهایم، می خواهم پیشمرگت شوم( یا در برابرت بمیرم) چرا سراغی از این بیمار عشق نمی گیری که پیوسته در شوق دیدار است.
6- به امید کاشتن دانه عشق در دلت و شکوفا شدن آن، صد جوی آب از چشمها جاری کرده ام.
7- ناز و کرشمه ات چون خنجری خونم را ریخت و رها شدم، از این رو منت خنجر ناز را می کشم.
8- می گریم و این سیل اشک، شکوفایی دانه عشق است.
9- سخاوتمندانه اجازه حضور بده، تا پیوسته از سوز دل، جواهرات ازچشمان به پایت بریزم( خانلری: این 3 بیت را ندارد)
10- حافظ شراب، معشوق زیبا و رندی شایسته حال تو نیست( در حال هوشیاری) بگذریم، اما به هر سه می پردازی( در مستی عشق) و نادیده می گیرم.
دکتر مهدی صحافیان
معنی شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت چیست؟
این غزل را احتمالاََ خواجه به جای نامه برای جانانش ارسال کرده است و میفرماید: ای جانان غایب از نظر، تو را به خدا سپردم.
شعر ای غایب از نظر به خدا میسپارمت اثر کیست؟
اثر حافظ بزرگ است.
- شعر چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد _ 135 - آگوست 25, 2023
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد _ 134 - آگوست 24, 2023
- صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد _133 - جولای 12, 2023