روز-وصلم-قرار-دیدن-نیست

روز وصلم قرار دیدن نیست – 124

  • دانلود دکلمه صوتی شعر روز وصلم قرار دیدن نیست سعدی – غزل 124 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. شب هجرانم آرمیدن نیست. طاقت سر بریدنم باشد.

     

    شعر روز وصلم قرار دیدن نیست – غزل 124 – سعدی

     

    روز وصلم قرار دیدن نیست

    شب هجرانم آرمیدن نیست

     

    طاقت سر بریدنم باشد

    وز حبیبم سر بریدن نیست

     

    مطرب از دست من به جان آمد

    که مرا طاقت شنیدن نیست

     

    دست بیچاره چون به جان نرسد

    چاره جز پیرهن دریدن نیست

     

    ما خود افتادگان مسکینیم

    حاجت دام گستریدن نیست

     

    دست در خون عاشقان داری

    حاجت تیغ برکشیدن نیست

     

    با خداوندگاری افتادم

    کش سر بنده پروریدن نیست

     

    گفتم ای بوستان روحانی

    دیدن میوه چون گزیدن نیست

     

    گفت سعدی خیال خیره مبند

    سیب سیمین برای چیدن نیست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    روز وصلم قرار دیدن نیست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر روز وصلم قرار دیدن نیست سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای‌خوش آن‌ساعت که‌آید پیک جانان بی‌خبر

    هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست – 119

    بررسی سیمای زن در آثار دو شاعر معاصر ایران و عراق

     

    معنی روز وصلم قرار دیدن نیست

    روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست

    در روز وصال و رسیدن به معشوق قرار و آرام خود را از کف می دهم. در شب جدایی هم نمی توانم دوری او را تحمّل نمایم و خواب به دیدگانم نمی آید.

    [ قرار = پایداری و استواری ، تاب و توان / آرمیدن = قرار و آسایش ، سکون ].

     

    معنی طاقت سر بریدنم باشد

    طاقت سر بریدنم باشد وز حبیبم سر بریدن نیست

    سر بریدن در راه معشوق را تحمّل می کنم، امّا اندیشۀ جدایی از محبوب را به خود راه نمی دهم.

    [ سر کاری داشتن = کنایه از قصد انجام کاری را داشتن ].

     

    معنی مطرب از دست من به جان آمد

    مطرب از دست من به جان آمد که مرا طاقت شنیدن نیست

    نوازنده از این روی که من در اثر اندوه عشق سرِ شنیدن آوای او را ندارم، از دست من خسته و بی تاب شده است.

    [ مطرب = به طرب آرنده ، رامشگر و نوازنده / به جان آمدن = کنایه از به ستوه آمدن و به درد سر افتادن ].

     

    معنی دست بیچاره چون به جان نرسد

    دست بیچاره چون به جان نرسد چاره جز پیرهن دریدن نیست

    آنگاه که عاشق درمانده از دست یافتن به معشوق عزیز همچون جان خویش ناامید گردد، چاره ای جز پیراهن دریدن ندارد.

     

    معنی ما خود افتادگان مسکینیم

    ما خود افتادگان مسکینیم حاجت دام گستریدن نیست

    ما در راه عشق تو آن بیچارگان به دام افتاده ای هستیم که نیازی نیست برای اسارت، در راهشان دام گسترده شود.

    [ مسکین = بیچاره و بی نوا / افتادگان = کنایه از درماندگان و ناتوانان ، عاشقان ].

     

    معنی دست در خون عاشقان داری

    دست در خون عاشقان داری حاجت تیغ برکشیدن نیست

    تو بر ریختن خون عاشقان قادری، پس نیازی به کشیدن شمیشر برای ریختن خون آنان وجود ندارد.

    [ دست در چیزی داشتن = قدرت و توانایی در چیزی داشتن ].

     

    معنی با خداوندگاری افتادم

    با خداوندگاری افتادم کش سر بنده پروریدن نیست

    با مولا و سروری سر و کار پیدا کرده ام که به فکر نوازش بندگان خویش نیست.

    [ خداوندگار = سرور و رئیس ، خواجه / پروریدن = حمایت و نوازش کردن / سر چیزی داشتن = کنایه از قصد و توجّه به چیزی داشتن ].

     

    معنی گفتم ای بوستان روحانی

    گفتم ای بوستان روحانی دیدن میوه چون گزیدن نیست

    به او گفتم: ای معشوقی که از عالم بالایی، همانطور که دیدن میوه مثل چیدن و گاز زدن آن نیست، تنها با مشاهدۀ چهرۀ زیبایت بهره مندی اتز آن حاصل نمی شود.

    [ روحانی = مکان روحانی ، جای پاک و پاکیزه و با صفا ، منسوب به روح ، آنچه از مقولۀ روح و جان باشد / گزیدن = بریدن و قطع کردن ، چیدن (لغت نامه) ].

     

    معنی گفت سعدی خیال خیره مبند

    گفت سعدی خیال خیره مبند سیب سیمین برای چیدن نیست

    گفت: ای سعدی، خیال باطل به خود راه مده، زیرا این چانۀ نقره فام من مثل سیب نیست که بتوان آن را چید، بلکه باید به مشاهده ای از آن بر روی درختِ قامت بسنده کرد.

    [ خیره = بیهوده و باطل / خیال بستن = تصور کردن ].

     

     

    معنی غزل روز وصلم قرار دیدن نیست سعدی چیست؟

    در روز وصال و رسیدن به معشوق قرار و آرام خود را از کف می دهم. در شب جدایی هم نمی توانم دوری او را تحمّل نمایم و خواب به دیدگانم نمی آید.

    [ قرار = پایداری و استواری ، تاب و توان / آرمیدن = قرار و آسایش ، سکون ].

     

    شعر روز وصلم قرار دیدن نیست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *