کلاغ به قصری اندیشید – شعر خطرات سحرآمیز تد هیوز کلاغ به قصری اندیشید – سنگ سردرش بر او فروریخت، استخوان هایش ماند. کلاغ به اتوموبیلی پرسرعت اندیشید – ستون فقراتش را بیرون کشید، و او را تهی و بی بازو وانهاد. کلاغ به آزادی باد اندیشید – و چشمانش تبخیر شد، باد صفیرکشید[…]