نظامی گنجوی

نکیسا بر طریقی کان صنم خواست

80 – نکیسا بر طریقی کان صنم خواست – غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین

شعر نکیسا بر طریقی کان صنم خواست نظامی – خسرو و شیرین 80 غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین نکیسا بر طریقی کان صنم خواست فرو گفت این غزل در پرده راست مخسب ای دیده دولت زمانی مگر کز خوشدلی یابی نشانی برآی از کوه صبر ای صبح امید دلم را چشم روشن کن به[…]

همان صاحب سخن پیر کهن سال

79 – همان صاحب سخن پیر کهن سال – پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

شعر همان صاحب سخن پیر کهن سال نظامی – خسرو و شیرین 79 پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو   همان صاحب سخن پیر کهن سال چنین آگاه کرد از صورت حال که چون بی‌شاه شد شیرین دلتنگ به دل بر می‌زد از سنگین دلی سنگ ز مژگان خون بی‌اندازه می‌ریخت به هر نوحه سرشگی[…]

شباهنگام کاهوی ختن گرد

78 – شباهنگام کاهوی ختن گرد – بازگشتن خسرو از قصر شیرین

شعر شباهنگام کاهوی ختن گرد نظامی – خسرو و شیرین 78 بازگشتن خسرو از قصر شیرین   شباهنگام کاهوی ختن گرد ز ناف مشک خود خود را رسن کرد هزار آهو بره لبها پر از شیر بر این سبزه شدند آرامگه گیر ملک چون آهوی نافه دریده عتاب یار آهو چشم دیده ز هر سو[…]

اجازت داد شیرین باز لب را

77 – اجازت داد شیرین باز لب را – پاسخ دادن شیرین خسرو را

شعر اجازت داد شیرین باز لب را نظامی – خسرو و شیرین 77 پاسخ دادن شیرین خسرو را   اجازت داد شیرین باز لب را که در گفت آورد شیرین رطب را عقیق از تارک لؤلؤ برانگیخت گهر می‌بست و مروارید می‌ریخت نخستین گفت کای شاه جوانبخت به تو آراسته هم تاج و هم تخت[…]

چو خسرو دید کان معشوق طناز

76 – چو خسرو دید کان معشوق طناز – پاسخ خسرو شیرین را

شعر چو خسرو دید کان معشوق طناز نظامی – خسرو و شیرین 76 پاسخ خسرو شیرین را   چو خسرو دید کان معشوق طناز ز سر بیرون نخواهد کردن آن ناز   فسونی چند با خواهش بر آمود فسون بردن به بابل کی کند سود   بلابه گفت کای مقصود جانم چراغ دیده و شمع[…]

به خدمت شمسه خوبان خلخ

75 – به خدمت شمسه خوبان خلخ – پاسخ دادن شیرین خسرو را

شعر به خدمت شمسه خوبان خلخ نظامی – خسرو و شیرین 75 پاسخ دادن شیرین خسرو را   به خدمت شمسه خوبان خلخ زمین را بوسه داد و داد پاسخ   که دایم شهریارا کامران باش به صاحب دولتی صاحبقران باش   مبادا بی تو هفت اقلیم را نور غبار چشم زخم از دولتت دور[…]

ملک چون دید ناز آن نیازی

74 – ملک چون دید ناز آن نیازی – پاسخ دادن خسرو شیرین را

شعر ملک چون دید ناز آن نیازی نظامی – خسرو و شیرین 74 پاسخ دادن خسرو شیرین را   ملک چون دید ناز آن نیازی سپر بفکند از آن شمشیر بازی   شکایت را به شیرینی نهان کرد ز شیرینان شکایت چون توان کرد   به شیرین گفت کای چشم و چراغم همای گلشن و[…]

ز راه پاسخ آن ماه قصب پوش

73 – ز راه پاسخ آن ماه قصب پوش – پاسخ دادن شیرین به خسرو

شعر ز راه پاسخ آن ماه قصب پوش نظامی – خسرو و شیرین 73 پاسخ دادن شیرین به خسرو   ز راه پاسخ آن ماه قصب پوش ز شکر کرد شه را حلقه در گوش   گشاد از درج گوهر قفل یاقوت رطب را قند داد و قند را قوت   مثالی داد مه را[…]

ملک بار دگر گفت از دل افروز

72 – ملک بار دگر گفت از دل افروز – پاسخ خسرو شیرین را

شعر ملک بار دگر گفت از دل افروز نظامی – خسرو و شیرین 72 پاسخ خسرو شیرین را   ملک بار دگر گفت از دل افروز به گفتن گفتن از ما می‌رود روز   مکن با من حساب خوبروئی که صد ره خوبتر زانی که گوئی   فروغ چشمی ای دوری ز تو دور چراغ[…]

دگر ره لعبت طاوس پیکر

71 – دگر ره لعبت طاوس پیکر – پاسخ دادن شیرین خسرو را

شعر دگر ره لعبت طاوس پیکر نظامی – خسرو و شیرین 71 پاسخ دادن شیرین خسرو را   دگر ره لعبت طاوس پیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر   روان کرد از عقیق آن نقش زیبا سخن‌هائی نگارین‌تر ز دیبا   کزان افزون که دوران جهانست شب و روز و زمین و آسمانست  […]

دگر باره جهاندار از سر مهر

70 – دگر باره جهاندار از سر مهر – پاسخ دادن خسرو شیرین را

شعر دگر باره جهاندار از سر مهر نظامی – خسرو و شیرین 70 پاسخ دادن خسرو شیرین را   دگر باره جهاندار از سر مهر به گلرخ گفت کای سرو سمن چهر   طبر خون با سهی سروت قرین باد طبرزد با طبر خون همنشین باد   دهان جز من از جام لبت دور سر[…]

جوابش داد سرو لاله رخسار

69 – جوابش داد سرو لاله‌رخسار – پاسخ دادن شیرین خسرو را

شعر جوابش داد سرو لاله‌رخسار نظامی – خسرو و شیرین 69 پاسخ دادن شیرین خسرو را   جوابش داد سرو لاله‌رخسار که دایم باد دولت بر جهان‌دار   فلک بند کمر شمشیر بادت تن پیل و شکوه شیر بادت   سری کز طوق تو جوید جدایی مباد از بند بیدادش رهایی   به چشم نیک[…]

چو خسرو دید ماه خرگهی را

68 – چو خسرو دید ماه خرگهی را – دیدن خسرو شیرین را و سخن گفتن با شیرین

شعر چو خسرو دید ماه خرگهی را نظامی – خسرو و شیرین 68 دیدن خسرو شیرین را و سخن گفتن با شیرین   چو خسرو دید ماه خرگهی را چمن کرد از دل آن سرو سهی را   بهشتی دید در قصری نشسته بهشتی‌وار در بر خلق بسته   ز عشق او که یاری بود[…]

چو عالم برزد آن زرین علم را

67 – چو عالم برزد آن زرین‌علم را – رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانه شکار

شعر چو عالم برزد آن زرین‌علم را نظامی – خسرو و شیرین 67 رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانه شکار   چو عالم برزد آن زرین‌علم را کز او تاراج باشد خیل غم را   ملک را رغبت نخجیر برخاست ز طالع تهمت تقصیر برخاست   به فالی چون رخ شیرین همایون شهنشه سوی[…]

ملک دانسته بود از رای پر نور

66 – ملک دانسته بود از رای پر نور – تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

شعر ملک دانسته بود از رای پر نور نظامی – خسرو و شیرین 66 تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی   ملک دانسته بود از رای پر نور که غم پرداز شیرین است شاپور   به خدمت خواند و کردش خاص درگاه ز تنهائی مگر تنگ آید آن ماه   چو تنها ماند ماه[…]

ب آیین جهان داران یکی روز

65 – به آیین جهان‌داران یکی روز – شنیدن خسرو اوصاف شکر اسپهانی را

شعر به آیین جهان‌داران یکی روز نظامی – خسرو و شیرین 65 شنیدن خسرو اوصاف شکر اسپهانی را   به آیین جهان‌داران یکی روز به مجلس بود شاه مجلس‌افروز   به عزم دست‌بوسش قاف تا قاف کمر بسته کله‌داران اطراف   نشسته پیش تختش جمله شاهان ز چین تا روم و از ری تا سپاهان[…]

جهان خسرو که تا گردون کمر بست

64 – جهان خسرو که تا گردون کمر بست – صفت داد و دهش خسرو

شعر جهان خسرو که تا گردون کمر بست نظامی – خسرو و شیرین 64 صفت داد و دهش خسرو   جهان خسرو که تا گردون کمر بست کله‌داری چون او بر تخت ننشست   به روز بار کو را رای بودی به پیشش پنج صف بر پای بودی   نخستین صف توانگر داشت در پیش[…]

چو خسرو نامه شیرین فروخواند

63 – چو خسرو نامه شیرین فروخواند – رسیدن نامه شیرین به خسرو

شعر چو خسرو نامه شیرین فروخواند نظامی – خسرو و شیرین 63 رسیدن نامه شیرین به خسرو   چو خسرو نامه شیرین فروخواند از آن شیرین‌سخن عاجز فروماند   به خود گفتا جواب است این نه جنگ است کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است   جواب آنچه بایستش دریدن شنیدم آنچه می‌باید شنیدن   دگر باره[…]

در اندیش ای حکیم از کار ایام

62 – دراندیش ای حکیم از کار ایام – مردن مریم و تعزیت‌نامه شیرین به خسرو از راه باد افراه

شعر دراندیش ای حکیم از کار ایام نظامی – خسرو و شیرین 62 مردن مریم و تعزیت‌نامه شیرین به خسرو از راه باد افراه   دراندیش ای حکیم از کار ایام که پاداش عمل باشد سرانجام   نماند ضایع ار نیک است اگر دون کمربسته بدین کار است گردون   چو خسرو بر فسوس مرگ[…]

سر اینده چنین افکند بنیاد

61 – سراینده چنین افکند بنیاد – تعزیت‌نامه خسرو به شیرین به افسوس

شعر سراینده چنین افکند بنیاد نظامی – خسرو و شیرین 61 تعزیت‌نامه خسرو به شیرین به افسوس   سراینده چنین افکند بنیاد که چون در عشق شیرین مرد فرهاد   دل شیرین به درد آمد ز داغش که مرغی نازنین گم شد ز باغش   بر آن آزاد سرو جویباری بسی بگریست چون ابر بهاری[…]

جهان سالار خسرو هر زمانی

60 – جهان‌سالار خسرو هر زمانی – آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر

شعر جهان‌سالار خسرو هر زمانی نظامی – خسرو و شیرین 60 آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر   جهان‌سالار خسرو هر زمانی به چربی جستی از شیرین نشانی   هزارش بیشتر صاحب خبر بود که هر یک بر سر کاری دگر بود   گر انگشتی زدی بر بینی آن[…]

مبارک روزی از خوش روزگاران

59 – مبارک‌روزی از خوش‌روزگاران – رفتن شیرین به کوه بیستون و سقط شدن اسب وی

شعر مبارک‌روزی از خوش‌روزگاران نظامی – خسرو و شیرین 59 رفتن شیرین به کوه بیستون و سقط شدن اسب وی   مبارک‌روزی از خوش‌روزگاران نشسته بود شیرین پیش یاران   سخن می‌رفتشان در هر نوردی چنانک آید ز هر گرمی و سردی   یکی عیش گذشته یاد می‌کرد بدان تاریخ دل را شاد می‌کرد  […]

چو شد پرداخته فرهاد را چنگ

58 – چو شد پرداخته فرهاد را چنگ – کوه کندن فرهاد و زاری او

شعر چو شد پرداخته فرهاد را چنگ نظامی – خسرو و شیرین 58 کوه کندن فرهاد و زاری او   چو شد پرداخته فرهاد را چنگ ز صورت‌کاری دیوار آن سنگ   نیاسودی ز وقت صبح تا شام بریدی کوه بر یاد دل‌آرام   به کوه انداختن بگشاد بازو همی برید سنگی بی‌ترازو   به[…]

نخستین بار گفتش کز کجایی

57 – نخستین بار گفتش کز کجایی – مناظره خسرو با فرهاد

شعر نخستین بار گفتش کز کجایی نظامی – خسرو و شیرین 57 مناظره خسرو با فرهاد   نخستین بار گفتش کز کجایی بگفت از دار ملک آشنایی   بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند   بگفتا جان‌فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست   بگفت[…]

ز نزدیکان خود با محرمی چند

56 – ز نزدیکان خود با محرمی چند – رای زدن خسرو در کار فرهاد

شعر ز نزدیکان خود با محرمی چند نظامی – خسرو و شیرین 56 رای زدن خسرو در کار فرهاد   ز نزدیکان خود با محرمی چند نشست و زد درین معنی دمی چند   که با این مرد سودائی چه سازیم بدین مهره چگونه حقه بازیم   گرش مانم بدو کارم تباه است و گر[…]

یکی محرم ز نزدیکان درگاه

55 – یکی محرم ز نزدیکان درگاه – آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد

شعر یکی محرم ز نزدیکان درگاه نظامی – خسرو و شیرین 55 آگاهی یافتن خسرو از عشق فرهاد   یکی محرم ز نزدیکان درگاه فروگفت این حکایت جمله با شاه   که فرهاد از غم شیرین چنان شد که در عالم حدیثش داستان شد   دماغش را چنان سودا گرفته‌است کزان سودا ره صحرا گرفته‌است[…]

چو دل در مهر شیرین بست فرهاد

54 – چو دل در مهر شیرین بست فرهاد – زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

شعر چو دل در مهر شیرین بست فرهاد نظامی – خسرو و شیرین 54 زاری کردن فرهاد از عشق شیرین   چو دل در مهر شیرین بست فرهاد برآورد از وجودش عشق فریاد   به سختی می‌گذشتش روزگاری نمی‌آمد ز دستش هیچ کاری   نه صبر آنکه دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد[…]

پری پیکر نگار پرنیان پوش

53 – پری‌پیکر نگار پرنیان‌پوش – آغاز عشق فرهاد

شعر پری‌پیکر نگار پرنیان‌پوش نظامی – خسرو وشیرین 53 آغاز عشق فرهاد   پری‌پیکر نگار پرنیان‌پوش بت سنگین‌دل سیمین بناگوش   در آن وادی که جایی بود دلگیر نخوردی هیچ خوردی خوش‌تر از شیر   گرش صدگونه حلوا پیش بودی غذاش از مادیان و میش بودی   از او تا چارپایان دورتر بود ز شیر[…]

شفاعت کرد روزی شه به شاپور

52 – شفاعت کرد روزی شه به شاپور – فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

شعر شفاعت کرد روزی شه به شاپور نظامی – خسرو و شیرین 52 فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین   شفاعت کرد روزی شه به شاپور که تا کی باشم از دلدار خود دور   بیار آن ماه را یک شب درین برج که پنهان دارمش چون لعل در درج   من از بهر[…]

چو بدر از جیب گردون سر برآورد

51 – چو بدر از جیب گردون سر برآورد – شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

شعر چو بدر از جیب گردون سر برآورد نظامی – خسرو و شیرین 51 شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین   چو بدر از جیب گردون سر برآورد زمین عطف هلالی بر سر آورد   ز مجلس در شبستان رفت خسرو شده سودای شیرین در سرش نو   چو برگفتی ز شیرین سرگذشتی دهان[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»