معنی ذائقه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ ذائقه در گویش ها و لهجه ها.
معنی ذائقه
تلفظ : /zA~eqe/
معنی: چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود .
مترادف ذائقه
چشایی، مذاق، طعم، مزه
معنی ذائقه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ – مونث ذایق . ۲ – ( حس ذایقه ) حسی که بوسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک میشود . عضو حس ذایقه زبان است که بوسیله پرزهای مخصوصی که در سطح فوقانی آن قرار دارند طعمها و مزه های مختلف را بمراکز عصبی منتقل میکنند و موجب درک آنها میشود . برای این که مزه مواد مختلف قابل درک باشد باید بصورت محلول در آیند ( مواد جامدی که مزه آنها درک میشود کمی از آن در بزاق دهان بصورت محلول در می آید ) چشایی .
معنی ذائقه در فرهنگ عمید
چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود و آلت آن زبان است.
معنی ذائقه در لغت نامه دهخدا
( ذائقة ) ذائقة. [ ءِ ق َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی. تأنیث ذائق : کل نفس ذائقةالموت. ( قرآن 185/3 و 35/21 و 57/29 ). || ( اِ ) حس چشیدن. چشائی. چشش. قوه ای که جانوران بدان مزه چیزها دریابند. قوّه ای در حیوان که طعوم بدان درک کند و میان شیرینی و تلخی و شوری و ترشی و گسی و دبشی و بیمزگی و دسومت تمیز دهد. و آن حس بر ظاهر زبان و اطراف آن جای دارد.چشش. چشائی. ذوق. مزه. || بذائقه فلان ؛ بر طبق طبع و قریحه او و ملایم میل نفسانی او. || و بر ظاهر زبان و اطراف آن عصب هائی هست که آنها را عصب ذائقه نامند.
پیشنهاد و نظر شما برای معنی ذائقه
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر نبودن های تکراری سینا عباسی
- شعر چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد _ 135 - آگوست 25, 2023
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد _ 134 - آگوست 24, 2023
- صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد _133 - جولای 12, 2023