9 جمله معروف شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری: در این مطلب9عدد از جملات معروف و درخشان کتاب شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا آنتوان دوسنت اگزوپری
9 جمله معروف شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری
آدمبزرگها ارقام را دوست دارند. وقتی با ایشان از دوست تازهای صحبت میکنید هیچوقت از شما راجع به آنچه اصل است نمیپرسند. هیچوقت به شما نمیگویند که مثلا آهنگ صدای او چطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع میکند؟ بلکه از شما میپرسند: «چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟» و تنها در آن وقت است که خیال میکنند او را میشناسند. اگر شما به آدمبزرگها بگویید: «من خانه زیبایی دیدم پشتبامش کبوتران…»، نمیتوانند آن خانه را در نظر مجسم کنند. باید به ایشان گفت: «یک خانه صدهزار فرانکی دیدم!» آن وقت به بانگ بلند خواهند گفت: به به! چه خانه قشنگی! (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۲۹)
اکنون شش سال است که دوست من با گوسفندش رفته است. من اگر در اینجا سعی میکنم بتوانم او را توصیف کنم برای این است که فراموشش نکنم. جای تاسف است که دوست فراموش بشود. همه مردم رفیق نداشتهاند. من هم میتوانم مثل آدمبزرگها بشوم که جز به ارقام به هیچچیز علاقه ندارند. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۳۱)
در سیاره شازده کوچولو دانههای وحشتناکی وجود داشت… و آن، تخم درخت بائوباب بود. زمین سیاره از آن پر بود. و بائوباب درختی است که اگر دیر به فکرش بیفتند دیگر هیچگاه نمیتوانند شرش را بکنند، چون تمام سیاره را فرا میگیرد و آن را با ریشههای خود سوراخ سوراخ میکند، و اگر سیاره بسیار کوچک باشد و درختان بائوباب زیاد باشند سیاره را میترکانند. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۳۵)
من سیارهای را میشناسم که در آن مردی سرخ چهره هست. این مرد هرگز گل نبوییده، هرگز به ستارهای نگاه نکرده، هرگز کسی را دوست نداشته و هرگز کاری بجز جمع کردن، انجام نداده است. هر روز هم تمام مدت مثل تو پشتسرهم تکرار میکند که: «من یک مرد جدی هستم یک مرد جدی!» و از غرور و نخوت باد به دماغ میاندازد. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۴۱)
جملات معروف کتاب شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری
مفهوم دنیا برای پادشاهان خیلی ساده است: همه مردم رعیت هستند. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۵۳)
تو خودت را محاکمه خواهی کرد. این دشوارترین کار است. محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکلتر است. تو اگر توانستی درباره خود درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۵۸)
خودپسندان بجز وصف خود هرگز چیزی نمیشنوند. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۶۱)
روباه به فکر قبلی خود بازگشت و گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغها را شکار میکنم و آدمها مرا. تمام مرغها به هم شبیهند و تمام آدمها با هم یکسان. به همین جهت در اینجا اوقات به کسالت میگذرد. ولی تو اگر مرا اهلی کنی زندگی من همچون خورشید روشن خواهد شد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد ولی صدای پای تو همچون نغمه موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۹۱)
شازده کوچولو گفت: آدمها در قطارهای تندرو میچپند ولی نمیدانند پی چه میگردند. (کتاب شازده کوچولو – صفحه ۱۰۳)
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری
شعر عاشقانه علی باقری خورآبادی
شعر آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا مولانا – غزل 5
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023
شازده کوچولو بی بدیله ..