9 جمله معروف جزء از کل استیو تولتز

9 جمله معروف جزء از کل استیو تولتز – تکه کتاب

  • 9 جمله معروف جزء از کل استیو تولتز: در این مطلب  9 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب جزء از کل استیو تولتز را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا استیو تولتز

     

     

    9 جمله معروف جزء از کل استیو تولتز

     

    متنفرم از این که هیچ کس نمی تواند بدون این که یک ستاره از دشمنش بسازد قصه ی زندگی اش را بازگو کند.

     

     

     

    آدم های زشت هم می دانند زیبایی چیست، حتی اگر آن را ندیده باشند.

     

     

    مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌ مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌ وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌ کنه. ببین چی بهت میگم، راسخ‌ ترین آدمی که می‌ شناسی به احتمال قوی با تو کاملا بیگانه‌ ست و همین‌ طور ازش بال و شاخه و چشم سوم رشد می‌ کنه. ممکنه ده سال توی اتاق اداره کنارش بشینی و تمام این جوانه زدن‌ ها بغل گوشت اتفاق بیفته و روحت هم خبردار نشه. هرکسی که ادعا می‌ کنه یکی از دوستانش در طول سال‌ها هیچ تغییری نکرده فرق نقاب و چهره‌ ی واقعی رو نمی‌فهمه.

     

     

    اگر کودکی‌ ام یک چیز به من آموخت، آن چیز این است که تفاوت‌ های بین ثروتمندان و فقرا اهمیتی ندارند، این شکاف بین سالم و بیمار است که رخنه‌ ناپذیر است.

     

     

    نمی‌ توانستم راهی پیدا کنم که موجود ویژه‌ ای در جهان باشم، ولی می‌ توانستم راهی متعالی برای پنهان شدن پیدا کنم و برای همین نقاب‌ های مختلف را امتحان کردم: خجالتی، دوست‌ داشتنی، متفکر، خوش‌ بین، شاداب، شکننده – این‌ ها نقاب‌ های ساده‌ ای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقاب‌ های پیچیده‌ تری به صورت می‌ زدم، محزون و شاداب، آسیب‌ پذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده. این‌ ها را به این خاطر که توان زیادی ازم می‌ بردند در نهایت رها کردم. از من بشنو: نقاب‌ های پیچیده زنده‌ زنده تو را می‌ خورند.

     

     

    جملات معروف کتاب جزء  از کل استیو تولتز

     

     

    چیزى که نمى فهمیدم این بود که مردم تفکر نمى کنن، تکرار مى کنن. تحلیل نمى کنن، نشخوار مى کنن. هضم نمى کنن، کپى مى کنن. اون وقت ها یه ذره مى فهمیدم که بر خلاف حرف بقیه، انتخاب بین امکاناتِ در دسترس فرق داره با اینکه خودت براى خودت تفکر کنى. تنها راه درست فکر کردن براى خودت اینه که امکانات جدید خلق کنى، امکان هایى که وجود خارجى ندارن.

     

     

    ناگهان به این نتیجه رسیدم آدم‌ های رمانتیک قد خر شعور ندارند. هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یک‌ طرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی‌ دهد ممکن است در کتاب‌ ها هیجان‌ انگیز باشد ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی خسته‌ کننده است.

     

     

    همه دوست دارند موقع ساخته شدن تاریخ روی صندلی ردیف اول نشسته باشند. اگر پای بلیتی به مقصد دالاس سال ۱۹۶۳ در کار باشد، چه کسی حاضر است فرصت تماشای منفجر شدن پسِ کله‌ ی کندی را از دست بدهد؟ یا خراب شدن دیوار برلین را؟ آدم‌ هایی که آن جا حاضر بوده‌ اند جوری حرف می‌ زنند انگار مغز جی.اف.کی پاشیده روی پیراهن‌ شان یا خودشان شخصا این‌ قدر سقلمه زده‌ اند که دیوار برلین فروریخته. کسی نمی‌ خواهد چیزی را از دست بدهد، مثل این که همزمان با زمین‌ لرزه‌ای جزئی عطسه‌ ات بگیرد و بعد تعجب کنی از این که چرا همه دارند داد و فریاد می‌ کنند.

     

     

    مشکل من این است که نمی‌ توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می‌ دانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شده‌ ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون‌ شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده‌ ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می‌ روم و پرده تاریک می‌شود با تمام وجود دلم می‌ خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ‌ قوه‌ ی جیبی همراهم هست

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان جزء از کل استیو تولتز

     

    6 جمله معروف مغازه خودکشی ژان تولی تکه کتاب

    7 جمله معروف تصرف عدوانی لنا آندرشون تکه کتاب

    شعر اندوه رنگ هوشنگ ابتهاج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *