5 جمله معروف قهرمانان و گورها ارنستو ساباتو: در این مطلب 5 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب قهرمانان و گورها ارنستو ساباتو را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا ارنستو ساباتو
5 جمله معروف قهرمانان و گورها ارنستو ساباتو
آیا ما این همه نسبت به آدمهای دیگر سختگیر میبودیم اگر به راستی به این فکر میکردیم که آنها روزی خواهند مرد و آن وقت هیچ کلمهای از آنچه را ما به آنها گفتهایم نمیتوانیم پس بگیریم؟
البته که دوستت دارم احمقجان. ولی آزارت میدهم. دلیلش هم صاف و ساده این است که دوستت دارم. این را میفهمی؟ آدم کسانی را که به آنها بیتفاوت است آزار نمیدهد.
برای انسانها زمان هرگز دوباره تکرار نمیشود و هیچگاه دوباره به آن صورت که یک وقتی بود بر نمیگردد و وقتی احساسات آدم تغییر کرد یا رو به زوال گذاشت دیگر هیچ معجزهای نمیتواند کیفیت اولیه را به آن برگرداند.
جملات معروف کتاب قهرمانان و گورها ارنستو ساباتو
بوردهنابه آنقدر باهوش بود یا شمّی چنان قوی داشت که دریابد آلهخاندرا برتر از اوست، و آنقدر آرژانتینی بود که از احساس اینکه فقط تن او را میتوانست تصاحب کند احساس حقارت کند، چه میفهمید که آلهخاندرا در روح خود از موضعی برتر به او نگاه میکند، او را به مسخره میگیرد، سرزنش میکند، و روح او بُعدی از خویشتن اوست که برای مرد دسترسناپذیر است. این احساس باز هم آزارندهتر و کشندهتر که آلهخاندرا از او به عنوان ابزاری ساده استفاده میکرد، همانطور که بیشک از بسیاری افراد دیگر نیز استفاده کرده بود، بیشتر بر جان او سنگینی میکرد و مایۀ احساس حقارت او میشد: ابزاری ظاهراً برای انتقامی بی نهایت پیچیده و منحرف که مارتین به هیچوجه نمیتوانست درکش کند. به همۀ این دلایل بوردهنابه میل داشت به مارتین همچون روحی خویشاوند بنگرد، نه فقط به علت احساس برادری در برابر دشمن مشترکشان، بل بدان سبب که آلهخاندرا با جریحهدار کردن جوان بیپناهی مثل مارتین، خودش موجودی آسیبپذیرتر میشد، تا حدی که مورد حملۀ آدمی مثل بوردهنابه قرار گیرد – چنانکه گویی که کسی که از مردی ثروتمند به علت ثروتمند بودن او نفرت دارد، با پیبردن به اینکه این احساس پست و شرمآور است، در عوض به یکی از نقطهضعفهای زشت او (مثل تنگنظری و خسّتش) متوسل شود، تا بتواند بدون احساس نوعی عذاب وجدان از او متنفر باشد. ولی مارتین نمیتوانست در آن لحظه هیچیک از این حرفها را به خوبی حلاجی کند؛ فقط خیلی بعد بود که او توانست چنین کند. گویی آنها قلب او را از سینه درآورده بودند و داشتند با یک سنگ آن را روی زمین تکهتکه میکردند؛ یا انگاری با یک چاقوی ناصاف آن را از سینه درآورده بودند و حالا با ناخنهاشان داشتند آن را پارهپاره میکردند. عواطف آشفتۀ او، احساس بیمقداری کامل، سرگیجه، تأیید بیواسطۀ این حقیقت که آن مرد معشوق آلهخاندرا بوده است همه دست به دست هم دادند تا نگذارند او حتی یک کلمه حرف بزند. بوردهنابه با حیرت به او چشم دوخته بود.
ولی فراتر از این روزگار بده و بستان و آشفتگی، معجزه به نظر میرسد که اینهمه جانهای انسانی بتوانند در مناطق یکسانی از گیتی پهناور به دنیا بیایند، نشو و نما کنند، و بمیرند بیآنکه با یکدیگر آشنا شوند، بیآنکه به یکدیگر احترام بگذارند یا از هم متنفر باشند؛ مثل پیامهای تلفنی پرشماری که، گفته میشود، میتوانند از یک کابل یگانه عبور کنند بیآنکه با یکدیگر درآمیزند یا با هم تداخل کنند، و اینهمه به برکت ساز و کارهای هوشمندانه.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان قهرمانان و گورها ارنستو ساباتو
7 جمله معروف تونل ارنستو ساباتو تکه کتاب
17 جمله معروف مرده ها جوان می مانند آنا زگرس تکه کتاب
8 جمله معروف شور زندگی ایروینگ استون تکه کتاب
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023