7 جمله معروف به آوازباد گوش بسپار هاروکی موراکامی: در این مطلب 7 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب ک به آواز باد گوش بسپار هاروکی موراکامی را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا هاروکی موراکامی
7 جمله معروف به گوش باد بسپار هاروکی موراکامی
مادربزرگ فقیدم میگفت: “آدمهای سیاهدل خوابهای تیره میبینند. آنها که قلبهایشان سیاهتر است، اصلا خواب نمیبینند.”
شبی که مادربزرگم مُرد، اولین کارم این بود که دستهایم را دراز کردم و به آرامی چشمانش را بستم. در آن لحظه، همهی خوابهایی که در هفتاد و نه سالش دیده بود، بیصدا ناپدید شد (پوف!) مثل رگباری تابستانی بر پیادهروهای داغ. چیزی باقی نماند.
میان آنچه تلاش میکنیم درک کنیم و آنچه واقعا قادر به درکش هستیم، خلیجی قرار گرفته است که آن دو را از هم جدا میکند. هرقدر هم که خطکشمان بلند باشد، هرگز نمیتوانیم عمق این خلیج را حساب کنیم.
دروغها چیزهای وحشتناکی هستند. میتوان گفت، بزرگترین گناهانی که جامعهی مدرن را میآزارند افزایش دروغ و سکوت است. گستاخانه دروغ میگوییم و بعد زبانمان را قورت میدهیم.
به هرحال، اگر تمام طول سال صرفا حقیقت را بگوییم، احتمالا حقیقت ارزشش را از دست بدهد.
جملات معروف کتاب به آواز باد گوش بسپار هاروکی موراکامی
چیزهایی تو این دنیا هست که نمیتونی هیچکاریشون کنی.
مثلا چی؟
مثلا پوسیدگی دندون. یه روز یهو درد میگیره. هیچکی -هرقدر هم که تلاش کنه دلداریت بده- نمیتونه دردش رو تسکین بده. باعث میشه از دست خودت عصبانی شی. بعد، تا به خودت میآی میبینی از دست بقیه عصبانیای، چون اونها از دست خودشون عصبانی نیستن. میبینی چهجوری زیاد میشه؟
گفتم: یهجورایی، ولی باز از یه کم دورتر بهش فکر کن. همهی ما با شرایط یکسان به دنیا میآیم؛ انگاری همهمون با هم سوار یه هواپیمای خرابیم. البته، بعضیهامون خوششانسترن. بعضی ضعیفن و بعضیا قوی. بعضیا پولدار و بعضیا فقیر. اما هیچکی سوپرمن نیست، از این نظر همه ضعیفیم. اگه چیزی داشته باشیم، میترسیم از دستش بدیم؛ اگه هیچی نداشته باشیم نگران اینیم که همیشه همینطوری بمونیم. همهمون یه جوریم. هرچی زودتر این رو بفهمی، میتونی تلاش کنی خودت رو قویتر کنی، اگه شده یه ذره. اشکالی نداره اگه بهش تظاهر کنی. درسته؟ هیچ آدم واقعا قویای در کار نیست. فقط آدمهایی هستن که ادای قویها رو درمیآرن.
“در جدیدترین رمان شما، قهرمانتان والدو، دوبار روی مریخ میمیرد و بعد، یک بار هم روی ونوس. این تضاد نیست؟”
هارتفیلد پاسخ داد : “آیا با نحوهی جریان زمان در فضای کهکشانی، آشنا هستی؟”
خبرنگار جواب داد که: “نه، ولی هیچکس دیگری هم این را نمیداند.”
“فایدهی رمان نوشتن -دربارهی چیزهایی که همه میدانند- چیست؟”
طبق خواستهی او، این نقلقول نیچه را بر سنگمزارش حک کردند:
“چگونه ممکن است، کسانی که در نور روز زندگی میکنند عمق شب را درک کنند؟”
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان به آواز باد گوش بسپار هاروکی موراکامی
بررسی مفهوم عشق در آرمان شهر احمد شاملو
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023