3 جمله معروف کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی

3 جمله معروف کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی – تکه کتاب

  • 3 جمله معروف کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی: در این مطلب 3 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

     

    متن زیبا هاروکی موراکامی

     

     

    3 جمله معروف کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی

     

     

    یک شاعر در بیست‌‌ و یک‌ سالگی می‌میرد، یک انقلابی یا یک ستاره‌ی راک در بیست‌وچهارسالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن، فکر می‌کنی همه چیز روبه‌راه است. فکر می‌کنی توانسته‌ای از «منحنی مرگ انسان» بگذری و از تونل بیرون بیایی. حالا در یک بزرگراه شش بانده مستقیم به سوی مقصد خود در سفر هستی. چه بخواهی باشی، چه نخواهی. موهایت را کوتاه می‌کنی؛ هر روز صبح صورتت را اصلاح می‌کنی، دیگر یک شاعر نیستی، یا یک انقلابی و یا یک ستاره‌ی راک. در باجه‌های تلفن از مستی بیهوش نمی‌شوی یا صدای «دورز» را ساعت چهار صبح بلند نمی‌کنی. در عوض، از شرکت دوستت بیمه عمر می‌خری، در بار هتل‌ها می‌نوشی و صورت‌حساب‌های دندان‌پزشکی را برای خدمات درمانی نگه‌می‌داری.این کارها در بیست و هشت سالگی طبیعی است. اما دقیقا آن من، سی‌ ساله‌ام . وقتی سی ساله می‌شوی، می‌فهمی دنیا به آخر نرسیده. من بطور خاص از پیرشدن خوشم نمی‌آید؛ اما هرچه سن می‌گذرد، بعضی امور هم آسان‌تر می‌شود. مهم این است که چطور با آن برخورد کنی. اما یک چیز را خوب می‌دانم: اگر یک زن سی ساله بدنش را دوست داشته باشد و مصمم باشد آن را آنطور که شایسته است نگه دارد، باید حسابی تلاش کند. من این را از مادرم یاد گرفتم. او قبلا زنی لاغر و دوست‌داشتنی بود، اما دیگر نیست. نمی‌خواهم من هم به سرنوشت او دچار شوم. (کجا ممکن است پیدایش کنم – صفحه ۱۳۰)

     

     

    به‌هرحال، به کاناپه بازگشتم و کتاب را باز کردم. چند سال از آخرین باری که این‌گونه با خیال راحت نشسته بودم و کتاب خوانده بودم، گذشته بود؟ درست است. من معمولا در نیم ساعت یا یک ساعت بعدازظهرهای تنهایی‌ام کتاب در دست می‌گیرم. اما نمی‌شود اسم آن را کتاب خواندن گذاشت. همیشه غرق در فکرهای دیگر می‌شوم – پسرم، خرید منزل، این‌که فریزر باید تعمیر شود، این‌که در عروسی فلان آشنا چه لباسی باید بپوشم، عمل معده‌ی پدرم در ماه گذشته. این قبیل چیزها به درون ذهن من نفوذ می‌کنند، بزرگ می‌شوند و در میلیون‌ها جهت پراکنده می‌گردند. بعد از مدتی متوجه می‌شوم که تنها چیزی که پیش رفته، زمان است و من حتی یک صفحه هم ورق نزده‌ام.

     

     

    جملات معروف کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی

     

    من بی‌آن‌که متوجه شوم، به این شیوه‌ی زندگی بدون کتاب عادت کرده بودم. حالا که فکر می‌کنم، می‌بینم چه‌قدر عجیب است؛ وقتی جوان بودم کتاب خواندن محور زندگی من بود. من همه‌ کتاب‌های کتابخانه‌ دبستان را خوانده بودم و تقریبا همه‌ پول تو‌جیبی‌هایم صرف خرید کتاب می‌شد. حتی در خوردن ناهار صرفه‌جویی می‌کردم تا کتاب‌هایی را که می‌خواستم بخوانم، بخرم. این در راهنمایی و دبیرستان هم ادامه داشت. هیچ‌کس به اندازه‌ی من کتاب نمی‌خواند. میان پنج فرزند خانواده من بچه‌ وسطی بودم، پدر و مادرم شاغل بودند و هیچکس توجه زیادی به من نمی‌کرد. می‌توانستم تنهایی، هرچه می‌خواهم کتاب بخوانم. همیشه در مسابقه‌های کتابخوانی شرکت می‌کردم تا برنده‌ی بن‌های کتاب شوم. معمولا هم برنده می‌شدم…. (کجا ممکن است پیدایش کنم – صفحه ۱۳۹

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان کجا ممکن است پیدایش کنم هاروکی موراکامی

     

    شعر جوشان از خشم احمد شاملو

    حماسه ی نو در شعر احمد شاملو

     

    شعر رنج کشد مادر از جفای پسر لیک مهر مادر ایرج میرزا

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۳ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *