14 جمله معروف کافکا در کرانه هاروکی موراکامی

14 جمله معروف کافکا در کرانه هاروکی موراکامی – تکه کتاب

  • 14 جمله معروف کافکا در کرانه هاروکی موراکامی: در این مطلب 14 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب کافکا در کرانه هاروکی موراکامی را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

     

    متن زیبا هاروکی موراکامی

     

     

    14 جمله معروف کافکا در کرانه هاروکی موراکامی

     

    طبعاً من هیچ دوست و رفیقی ندارم. دیواری دورم کشیده‌ام و نمی‌گذارم کسی وارد آن شود و خودم هم سعی نمی‌کنم از آن بیرون بروم. کی همچو آدمی را دوست دارد؟ همه از دور مرا می‌پایند. شاید از من بدشان بیاید، یا حتی از من بترسند، اما خوشحالم که کسی مزاحمم نمی‌شود. چون هزارتا کار دیگر برای خودم تراشیده‌ام از جمله اینکه قسمتی از وقت فراغتم را صرف بلعیدن کتاب‌های کتابخانه مدرسه می‌کنم.

     

     

     

    به طرفشان دویدم و بچه‌هایی را که به زمین افتاده بودند بلند کردم. تنشان نرم بود، مثل پلاستیکی که در آفتاب گذاشته باشند. مثل پوسته تو خالی بودند. انگار تمام نیروی تنشان کشیده شده باشد. اما تنفسشان عادی بود. نبضشان هم همین طور و هیچ کدام تب نداشتند. آرام آرام بودند و اصلا هیچ جور دردی نداشتند. چیزهایی مثل زنبورگزیدگی یا مارگزیدگی را منتفی دانستم. بچه‌ها فقط بیهوش شده بودند.

     

     

    عجیب‌ترین چیز چشمهاشان بود. بدنشان چنان سست بود که انگار به حال اغما رفته بودند، اما چشمهاشان باز بود، انگار به چیزی زل زده باشند. گهگاه پلک می‌زند، چنانکه به نظر نمی‌رسید خواب باشند. چشمهاشان آهسته در حدقه می‌چرخید، انگار چیز دوردستی را در افق می‌پایند. چشمها هشیار به نظر می‌رسیدند. اما عملا به چیزی نگاه نمی‌کردند، یا دست‌کن به چیزی که من بتوانم ببینم. چند بار جلو صورتشان دست تکان دادم، اما واکنشی ندیدم.

     

     

    گاهی سرنوشت مثل طوفان شنی است که مدام تغییر سمت می دهد. تو سمت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند. تو باز می گردی، اما طوفان با تو میزان می شود. این بازی مدام تکرار می شود، مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیده دم. چرا؟ چون این طوفان چیزی نیست که دورادور بدمد، چیزی که به تو مربوط نباشد. این طوفان خود توست. چیزی است در درون تو. بنابراین تنها کاری که می توانی بکنی تن در دادن به آن است، یکراست قدم گذاشتن درون طوفان، بستن چشمان و گذاشتن چیزی در گوش ها که شن تویش نرود و گام به گام قدم نهادن در آن. در آن نه ماهی هست، نه خورشیدی، نه سمتی، و نه مفهوم زمان…

     

     

     

    بزرگسالان همیشه به دوش بچه‌های باهوش بار اضافی می‌گذارند، دقیقا به علت اینکه تصور می‌کنند از پسش برمی‌آید. این‌جور بچه‌ها از سنگینی وظایف از پا درمی‌آیند و رفته‌رفته آن صداقت و مهارتی را که دارند از دست می‌دهند. این بچه‌ها وقتی با چنین برخوردی روبرو می‌شوند، کم‌کم به درون لاکی می‌خزند و همه چیز را درون خود نگه می‌دارند. وقت و کوشش زیادی لازم است تا بتوان آن‌ها را از لاک خود درآورد. قلب کودکان انعطاف‌پذیر است، اما وقتی شکل گرفت، دیگر مشکل بتوان آن را به صورت اول درآورد. در بیشتر موارد محال است.

     

     

    جنگ که دربگیرد، خیلی‌ها مجبورند سرباز بشوند. سلاح به دست می‌گیرند و می‌روند جبهه و ناچار می‌شوند سربازهای طرف دیگر را بکشند. هرچه بیشتر بتوانند. هیچ‌کس عین خیالش نیست که دوست داری دیگران را بکشی یا نه. کاری است که ناچاری بکنی. وگرنه خودت کشته می‌شوی. جانی واکر با انگشت به سینه‌ی ناکاتا اشاره کرد. گفت: “بنگ! تاریخ انسان در یک کلمه.”

     

     

    بستن چشم‌هایت چیزی را عوض نمی‌کند. چون نمی‌خواهی شاهد اتفاقی باشی که می‌افتد، هیچ‌چیز ناپدید نمی‌شود. درواقع دفعه‌ی بعد که چشم واکنی، اوضاع بدتر می‌شود. دنیایی که تویش زندگی می‌کنیم این‌جور است، آقای ناکاتا. چشمانت را باز کن. فقط بزدل چشم‌هایش را می‌بندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمی‌شود زمان از حرکت بایستد.

     

     

    جملات معروف کتاب کافکا در کرانه هاروکی موراکامی

     

     

    فقط یک‌جور سعادت هست، اما بدبختی هزار شکل و اندازه دارد. به قول تولستوی سعادت یک تمثیل است، اما بدبختی داستان است.

     

     

     

    در زندگی هرکس یک جا هست که از آن بازگشتی در کار نیست. و در موارد نادری نقطه‌ای است که نمی‌شود از آن پیشتر رفت. وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است.

     

     

     

    انسان تقدیر خود را انتخاب نمی‌کند. تقدیر انسان را برمی‌گزیند. این پایه‌ی جهان‌بینی درام یونانی است. و معنای تراژدی -بنا به قول ارسطو- از بازی روزگار ناشی می‌شود، نه از نقطه‌ضعف قهرمان، بلکه از صفات خوبش. می‌دانی می‌خواهم به کجا برسم؟ مردم نه با نقایص خود، بلکه با فضایل خود هرچه بیشتر به سوی تراژدی کشانده می‌شوند. اودیپوس رکس سوفوکلس یک مثال بارز است. اودیپوس نه به سبب کاهلی و حماقت، بلکه به علت شهامت و صداقت به سوی تراژدی کشانده می‌شود. بنابراین نتیجه‌ی ناگزیر طنز تلخ یا همان بازی روزگار است.

     

     

     

    بیشتر آدم‌های دنیا سعی نمی‌کنند آزاد باشند، کافکا. فقط فکر می‌کنند که آزادند. همه‌اش توهم است. بیشتر آدم‌های دنیا اگر آزادشان بگذاری، بدجوری تو هچل می‌افتند. بهتر است یادت باشد. مردم عملا ترجیح می‌دهند آزاد نباشند.

     

     

    خیلی چیزها هست که تقصیر تو نیست. یا تقصیر من. تقصیر پیش‌گویی‌ها هم نیست، یا نفرین‌ها یا DNA، یا پوچی. تقصیر ساختارگرایی یا سومین انقلاب صنعتی هم نیست. همه می‌میریم و ناپدید می‌شویم، ولی علتش این است که نظامِ خود دنیا را بر پایه‌ی ویرانی و فقدان گذاشته‌اند. زندگی ما سایه‌هایی از این اصل رهنماست. مثلا باد می‌وزد. می‌تواند بادی شدید و خشن باشد، یا نسیمی ملایم. اما سرانجام هر بادی فرو می‌میرد و ناپدید می‌شود. باد شکل ندارد. فقط حرکت هواست. باید به دقت گوش بدهی، بعد استعاره را می‌فهمی.

     

     

    می‌خواهم یاد من باشی. اگر تو یاد من باشی، دیگر عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند.

     

     

     

    هریک از ما چیزی را از دست می‌دهیم که برایمان عزیز است. فرصت‌های از دست رفته، امکانات از دست رفته، احساساتی که هرگز نمی‌توانیم برشان گردانیم. این قسمتی از آن چیزی است که به آن می‌گویند زنده بودن. اما در درون کله‌ی ما -دست‌کم این جایی است که من تصور می‌کنم- جای کمی هست که این خاطرات را در آن بیانباریم. اتاقی با قفسه‌هایی نظیر این کتابخانه و برای فهم کارکرد قلب‌مان باید مثل کتابخانه فیش درست کنیم. باید چندی به چندی از همه‌چیز گردگیری کنیم، بگذاریم هوای تازه وارد شود و آب گلدان‌های گل را را عوض کنیم. به عبارت دیگر، همیشه در کتابخانه‌ی خصوصی خودت به سر می‌بری.

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان کافکا در کرانه هاروکی موراکامی

     

    شعر جانا چه شود گر تو درِ مِهر گشایی ایرج میرزا

     

    12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور

    رباعی های نیما یوشیج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»