13 جمله معروف تنهایی پرهیاهو بهومیل هرابال

13 جمله معروف تنهایی پرهیاهو بهومیل هرابال – تکه کتاب

  • 13 جمله معروف تنهایی پرهیاهو بهومیل هرابال: در این مطلب 13 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب تنهایی پرهیاهو بهومیل هرابال را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا بهومیل هرابال

     

     

    13 جمله معروف تنهایی پرهیاهو بهومیل هرابال

    من وقتی چیزی را می خوانم، در واقع نمی خوانم. جمله ای زیبا را به دهان می اندازم و مثل آب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم، تا آن که اندیشه، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگ هایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد.

     

     

    هگل: انسان شریف هرگز به اندازه کافی شریف نیست و هیچ تبهکاری هم تمام و کمال تبهکار نیست.

     

     

    کیف دستی‌ام پر از کتاب‌هایی است که انتظار دارم همان شب بر من درباره خودم رازهایی را بگشایند که نمی دانم.

     

     

    من می توانم به خودم تجمل مطرود بودن را روا بدارم هرچند که هرگز مطرود نیستم، فقط جسما تنها هستم تا بتوانم در تنهایی ای بسر ببرم که ساکنانش اندیشه ها هستند، ‌چونکه من یک آدم بی کله ازلی- ابدی هستم و انگار که ازل و ابد از آدمهایی مثل من چندان بدشان نمی آید.

     

     

    هر وقت که دستگاه پرسم در آخرین مرحله، کتابهای زیبا را با فشار بیست اتمسفر خرد می کرد، صدای درهم شکستن اسکلت آدمی را می شنیدم و احساس می کردم که دارم جمجمه و استخوان کلاسیک ها را خرد می کنم.

     

     

    کاغذ هم، مثل پنیرِ جا افتاده و شرابِ کهن، هرقدر کهنه تر خوشمزه تر.

     

    جملات معروف کتاب تنهایی پر هیاهو بهومیل هرابال

    عمل خلاف بی مجازات نمی ماند و تجاوزهای ما مدام روحمان را می آزارد.

     

     

    نه، آسمان عاطفه نمی شناسد، همچنان که انسان دوپا بویی از عاطفه نبرده است.

     

     

    کتاب تئوری آسمانه ای کانت: در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به زبانی بی نام با انسان از چیزهایی، از اندیشه هایی سخن می گوید که می فهمی ولی نمی توانی وصف کنی.

     

     

    از اینجا به بعد معنی پیشرفت، پسرفت است. درست است: پیشرفت به مبدا، یعنی پسرفت به سوی آینده.

     

     

    لائوتسه: به دنیا آمدن یعنی به در رفتن و مردن یعنی به درون آمدن.

     

     

    سرنوشت من عذر خواستن از همه بود. من حتی از خودم هم به خاطر آنچه بودم، به خاطر طبیعت گریزناپذیرم، تقاضای بخشش دارم.

     

     

    منی که تمام عمر به انتظار دریافت نشانه ی عنایتی کتاب خوانده بودم هرگز کلامی از بالا نشنیده بودم ولی مانچا که همیشه از کتاب نفرت داشت ، به چیزی تبدیل شده بود که مقدر بود باشد و حال درباره اش کتاب می نویسند و با بال های سنگی اش در پرواز خویش اوج می گیرد.

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان تنهایی پر هیاهو بهومیل هرابال

     

    شعر گریه سیب هوشنگ ابتهاج

    شعر تنهایی ماه فروغ فرخزاد

    شعر رنج دیگر احمد شاملو

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»