11 جمله معروف کلاین و واگنر هرمان هسه: در این مطلب 11 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب کلاین و واگنر هرمان هسه را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا هرمان هسه
11 جمله معروف کلاین و واگنر هرمان هسه
حال دیگر یقین داشت، سرنوشت از جای دیگری نمیآمد، در درون خود او رشد میکرد. اگر در برابر سرنوشت چارهای نمییافت، طعمهی آن میشد. (کلاین و واگنر – صفحه ۲۸)
دوباره لحظهای احساس خوشبختی کرد، احساس آرامش و اطمینان خاطر، حسی بسیار مطبوع و دلپذیر برای کسی که با ترس و وحشت آشناست. جلمهای از دوران کودکی خود به یاد آورد. آنها، شاگردان مدرسه، با هم در این باره گفتوگو میکردند که بندبازها با چه شیوهای موفق میشوند کاملا مطمئن و بیدغدغه روی طناب راه بروند. بعد یکی گفته بود: «اگر کف اتاق هم با گچ خط بکشی، راه رفتن دقیق روی آن همان اندازه سخت است که روی طناب نازک. اما به راحتی از عهدهی کار برمیآیی، چون خطری تهدیدت نمیکند. اگر به خودت تلقین کنی که با همان خط گچی طرف هستی و هوای دور و بر هم همان کف اتاق است، میتوانی روی هر طنابی با اطمینان راه بروی.» (کلاین و واگنر – صفحه ۴۸)
عشق دیگران خوشبختی نمیآورد. اما عاشقبودن خوشبختی است. (کلاین و واگنر – صفحه ۵۸)
خودکشی بیهوده بود، حالا بیهوده بود، بیارزش بود. اعضای بدن خود را یک به یک نابود کردن، درهمشکستن، بیهوده بود! اما رنجبردن، به ضرب درد و رنج پخته شدن، به ضرب تازیانه و زجر ساخته شدن، خوب بود، رهایی بود. (کلاین و واگنر – صفحه ۷۴)
در گذشته، زمانی که آن دو جوان به تقریب سه سال نزد شمنها به سر برده و تمرینات آنان را پی گرفته بودند، از برخی راهها و بیراههها خبری به گوششان رسیده بود، یک شایعه، یک افسانه: گویا مردی آمده بود که گوتاما نامیده میشد، والا، بودا. گویا او در درون خود بر رنج جهان چیره شده و چرخ تناسخ را از حرکت بازداشته بود. (سیدارتا – صفحه ۱۱۶)
جملات معروف کتاب کلاین و واگنر هرمان هسه
سیدارتا اندیشهکنان آهستهتر رفت و از خود پرسید: «راستی آن چیست که میخواستی از درس و از آموزگاران بیاموزی؟ آن چیست که آنانی که این همه به تو آموختند، نتوانستند به تو بیاموزند؟» و با خود گفت: «آن چیز منبود که میخواستم معنا و مفهومش را بیاموزم. آن چیز منبود که میخواستم از آن رها شوم، بر آن غلبه کنم. اما نتوانستم بر آن غلبه کنم، فقط توانستم فریبش دهم، فقط توانستم از آن بگریزم، خود را از آن پنهان کنم. راستی که در این جهان هیچچیز به اندازه این من اندیشهام را به خود نکشیده است: این معما که من زندهام، یکی هستم، جدا و متمایز از همهی دیگران، این معما که من سیدارتا هستم! راستی که در این جهان شناختم از خود، از سیدارتا، کمتر از هر پدیدهی دیگریست.» (سیدارتا – صفحه ۱۲۸)
بیشتر مردم به برگی فرو افتاده میمانند که در هوا تاب میخورد، پروازکنان به اینسو و آنسو رانده میشود و به زمین مینشیند. اما گروهی هستند کمشمار که به ستارههایی میمانند که در مدار ثابت خود سیر میکنند، مصون از گزند باد، با قانون و مداری در درون خود. در میان همهی فرزانگان و شمنهایی که شناختم، تنها یکی اینگونه بود، فرزانهای کامل که هرگز فراموشش نمیکنم. او همان گوتامای والامقام است، مبشر آن آیین. (سیدارتا – صفحه ۱۵۱)
نرمی نیرومندتر از سختی است، آب نیرومندتر از صخره، محبت نیرومندتر از اجبار. (سیدارتا – صفحه ۱۸۲)
گشتوگذار
هر بار که به این ناحیهی پربرکت در دامنهی جنوبی آلپ میرسم، احساس میکنم از تبعید برگشتهام، احساس میکنم دوباره در سمت درست کوه به سر میبرم. اینجا خورشید مهربانتر میتابد و کوهها سرخترند، اینجا شاهبلوط میروید و تاک، بادام و انجیر، اینجا آدمها خوبند، مودب و مهربان، گرچه بیچیز. و هرآنچه میسازند، چنان خوب، چنان بقاعده و چشمنواز مینماید که میپنداری به حکم طبیعت اینگونه رشد کرده است. (گشتوگذار – صفحه ۲۲۲)
گاهی هوای بارانی شادیآور است، فرحبخش است؛ هوای امروزی اینگونه نیست. رطوبت موجود در هوای سنگین هر لحظه کم و زیاد میشود، ابرها میروند و ابرهای دیگری میآیند. آسمان عبوس و مردد است. (گشتوگذار – صفحه ۲۲۷)
هسه، آنگونه که خود میگوید، قصد داشت با نگارش سیدارتا آموزهی وحدت خدایی را که از دیرباز در آسیا مطرح بوده است، برای اروپاییان امروزی بازآفرینی کند و چیزی را پیش چشم آنان بیاورد که تمام مذاهب و اشکال گوناگون ایمان بشری در آن شریکاند. هسه، برای رسیدن به این مقصود، در قالب سیدارتا شخصیتی را خلق کرد که از هرگونه جزم اندیشی به دور است، شخصیتی که تضاد میان زندگی و اندیشه را با هم آشتی میدهد و به آن تعالی میبخشد. اما سیدارتا زمانی به این جایگاه رسید که هر دو عنصر را با آغوش باز پذیرا شد و مرحلهی یاس و درماندگی را پشت سر گذاشت.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان کلاین و واگنر هرمان هسه
شعر آواز کریستینا جورجینا روزتی
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023