11 جمله معروف افسانه سیزیف آلبر کامو: در این مطلب 11 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب افسانه سیزیف آلبرکامو را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا آلبرکامو
11 جمله معروف افسانه سیزیف آلبر کامو
تنها یک مشکل بهراستی جدی وجود دارد و آنهم: خودکشی است. داوری اینکه زندگی ارزش زیستن را دارد یا نه بستگی به پاسخ این پرسش اساسی فلسفی دارد و پرسشهای سرگرمکنندهی دیگر از جمله اینکه آیا دنیا سه بعدی است یا روان، نه یا دوازده مقوله دارد به دنبال آن خواهد آمد. (کتاب افسانه سیزیف اثر آلبر کامو – صفحه ۱۷)
گفتم دنیا پوچ است و این زیادهروی است، زیرا تنها میتوان گفت دنیا به خودی خود توجیهپذیر نیست. آنچه پوچ مینماید رویارویی بیمنطقیست با شور خودباختگی که در ژرفای انسان بازتاب مییابد. پوچ همانقدر به انسان بستگی دارد که به دنیا و تنها نقطهی پیوند آنهاست. پوچ نیز همانند نفرت موجب پیوند موجودات میشود. این تمام آن چیزی است که میتوانم به روشنی در این دنیای دون که سرنوشتم را رقم میزند تمیز دهم. (کتاب افسانه سیزیف اثر آلبر کامو – صفحه ۳۶)
آغاز اندیشیدن سرآغاز تحلیل رفتن است. و جامعه امکان زیادی برای درک این آغازها ندارد. خوره در درون آدمی است و در همانجاست که باید به دنبال آن گشت. باید این بازی مرگباری که روشنبینی وجود را به گریز از نور میکشاند دنبال کرد و آن را دریافت. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۱۹)
احساس پوچی میتواند در خم هر کوچهیی رو در روی آدمیان قرار گیرد و با وجود عریانی تاثر برانگیز و روشنایی کم سوی خود دستنیافتنی گردد. اما به هر رو این مشکل، ارزش کند و کاو را دارد. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۲۵)
ما به امید آینده زندگی میکنیم؛ به امید «فردا»، «بعدها»، «هنگامی که دستت به جایی بند شد»، «وقتی پا به سن گذاشتی خودت میفهمی». این تردیدها دلپذیرند زیرا همگی به مرگ میانجامند، چون سرانجام روزی فرا میرسد که انسان جوانی خود را در مییابد و میگوید سی ساله شده است. درست در همین هنگام است که خود را در موقعیت زمانی میبیند، در آن جایگزین میشود، در مییابد که دیگر باید خط منحنی را بپیماید، به زمان وابسته شده است و میانهی گرداب هراس، بدترین دشمن خود را شناسایی میکند. فردا، او آرزوی فردا را دارد در حالی که باید با تمامی وجودش از آن بگریزد و این عصیان نفسانی همان پوچ است. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۲۸)
احساس پوچی نه زادهی رویدادی ساده یا گونهی برداشت، که برآمده از مقایسهی میان شرایط رویداد و واقعیت است و مقایسهی میان کنش و دنیایی که آن را در میان گرفته است. پوچ به ناگزیر گسستن پیوندهاست. پوچ نه در خود رویداد و نه در واقعیت و نه در هیچ یک از عناصر قیاسی وجود ندارد. پوچ از مقایسه آنها زاده میشود. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۴۶)
انسان پوچ جز اینکه همه چیز را به ناتوانی بکشاند و خود نیز درمانده شود کاری نمیکند. پوچی آخرین کشش اوست و موجب میشود به کوشش فردی روی آورد، زیرا درمییابد این خودآگاه و عصیان روزمره تنها بیانگر یک حقیقت، یعنی کشمکش و ستیزه است و این نخستین بازتاب پوچی است. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۷۴)
جملات معروف کتاب افسانه سیزیف آلبر کامو
مرگ تنها واقعیت موجود است و پس از آن هر چه میخواهد بشود، بشود. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۷۶)
همواره زمانی فرا میرسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل یکی را برگزید. این معیار انسان شدن است. از هم گسیختگیها دهشتبارند و قلب بیباک گرفتار تردید نمیشود. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۱۱۴)
انسان پوچ در پی توضیح و حل دشواریها نیست و تنها بهدنبال آزمودن و تفسیر کردن است. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۱۲۵)
همهی خشنودی ساکت سیزیف در همینجاست. او خود سرنوشت خویش را به دست میگیرد. تختهسنگ از آن اوست. انسان پوچ نیز هنگامی که به تماشای رنجهای خود مینشیند تمامی وابستگیها را میگسلد و به ناگاه از میانهی دنیای خاموش خود هزاران آوای کوتاه شگفتانگیز زمینی را میشنود و فراخوانهای ناخودآگاه، به رمز آلوده و چهرههای پذیرنده، پاداش پیروزی اینچنینی وی میشود. (کتاب افسانه سیزیف – صفحه ۱۵۹)
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان افسانه سیزیف آلبر کامو
شعر ای سیهچشم چه دیدی تو از این دیده گناه ایرج میرزا
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023