چون گرگی وحشی به کمین نشسته ام تو را
چون گرگی وحشی به کمین نشسته ام تو را
و روزی در هوای مه آلود،
در دامنه ی کوهی خلوت،
تند و تیز تو را چون آهویی به زمین می زنم
گردن تو را به دهان می گیرم ای استبداد
و کشان کشان به پای تخته سنگی می کشانم
خون سرخ ات فرو می رود در سپیدی برف ها…
و من با پوزه ام می بویم تن ات را
و با وزش نسیم های سرد،
دیوانه وار می نوشم خون گرمت را.
مهدی بابایی (سوشیانت)
Latest posts by مهدی بابایی (سوشیانت) (see all)
- موسیقی واژه ها - سپتامبر 15, 2023
- ای شعر، ای کیمیای واژه ها ! - سپتامبر 11, 2023
- واژه های توفانی - سپتامبر 5, 2023