هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
آثار شما
پیش از این…
پیش از این…
پیش از اینها فکر میکردم تنها مرگ است که نمی میرد… اما حالا که هر تکه از زندگی مرگ آلودم، به گوشه ای از زنده بودن پرتاب شده،به این می اندیشم که مرگ هم میمیرد…همچون چراغی خاموش در شب،یا مثل شبتابی بی نور در اعماق اغما… پیش از این باور داشتم که “تنها چیزی که نمی پوسد،پوسیدن است”… اما حالا آخرین قسمت زنده ی کالبد پوسیده ام، پوسیده است، می‌دانم… می‌دانم حتی فنا ناپذیرترینها هم درون خود فنا میشوند؛حتی اگر دست و پا بزنند احمقانه تر هم میشود…مثل لاک پشتی که میخواهد از پوسته ی سنگینش بیرون بزند و شروع به دویدن کند… اما در پوسته اش گیر افتاده…و حتی اگر بتواند در پساپس نفسهای رو به بی رمقی اش بیرون هم بزند،تازه پایان او آغاز شده است…او از طبیعتش گریخته…چیزی که از ازل به او مُهر شده، به پیشانی اش می‌خورد…
و به آسمان می‌اندیشم…که چگونه در ابتدای روز،آبی زلال است..با لکه های سفید و آزاد متحرک…و چگونه در ساعتهای بعد،لایه های سرخ آتشین روی آبی های زلالش می‌کِشد و شباهنگام،تیره تر از قلب آدمهایی ست که زیر گنبدش حیاتی نه چندان رنگین دارند…و او همچنان آسمان است…فارغ از رنگ و لایه هایش. و این طبیعتش است…
و این بار به آدمیزاد می‌اندیشم… این”حجم های توخالی پر زرق و برق”…کالبدهایی بی جان با دستهایی آویزان و صورتهایی خالی و چشمهایی که شاید تنها قسمتهایی باشند که هنوز مطلقا نمرده اند..! و آنها هرروز خود را میان کاغذها و روزنامه ها و کارت های اداری گم میکنند…و هرروز می‌دوند و اگر که دیر برسند،خود را با کروات های تزیین شده شان حلق آویز میکنند…و همین که آسمان،نقاب سیاه شب به چهره می‌بندد، به اعماق روحشان رجوع میکنند…همانجا که دیری ست شخص معصوم درون آینه شان را،در پیچ و تابها گم کرده اند…و از آنجا به بعد فقط به روزمرگی پرداخته اند…و همچون توله هایی آموزش دیده در پی غذا می‌دوند! نه غذای روح…نه غذای قلب… که غذای جسم…مادیات سیری ناپذیر! و من…این منِ خو گرفته با روحم، روزی تمام اشخاص معصوم گیر افتاده درون آینه را جمع میکنم…و ذره ذره به آنها روح تزریق میکنم…قلب می‌گذارم جای تکه گوشت سنگی و از کار افتاده درون سینه شان، به جای چشمهایشان،دو پنجره ی تمام نشدنی رو به آسمان می‌گذارم… و برای هرکس بلد نبود بخندد، با خون سرخ خوبیها، لبخندی ابدی می‌کشم…!
,Your life ...It's your life
Latest posts by ..یگانه.. (see all)
- قشنگ من… - سپتامبر 4, 2023
- ناگهان باران شد! - سپتامبر 4, 2023
- پیش از این… - می 22, 2023
