پزشک داند و من نیز دانم این مستی - شعر فریاد می پرست سیمین بهبهانی

پزشک داند و من نیز دانم این مستی – فریاد می پرست

  • پزشک داند و من نیز دانم این مستی – شعر فریاد می پرست سیمین بهبهانی

     

    پزشک داند و من نیز دانم این مستی
    ز بیخ می کند آخر نهال هستی را،

    پزشک داند و من هم، ولی چه سود؟ چه سود؟
    که من ز کف ندهم نقد می پرستی را.

    مرا ز کوی خود ای پیر می فروش، مران!
    که جز به کوی توام، هیچ سوی، راهی نست.

    به جرم عربده جویی مران، که از در تو
    به هر کجا روم از دست غم پناهی نیست.

    بریز، ساقی ی ِ ترسا، بریز جام دگر…
    که باز شور ز مستی به دل پدید کنم.

    بریز تا جسد آرزو به گور نهم
    بده پیاله که خون در دل امید کنم!

    بریز تا رود از یاد من خیال زنی
    که تنگدستی و فقر مرا بهانه گرفت؛

    پرید از قفس تنگ درد پرور من،
    به گلشن دگران رفت و آشیانه گرفت.

    بریز تا نکند بیش ازین مرا آزار
    خیال مردن آن مادری که بیمارست

    خیال او که، در آن کلبهٔ کثیف، هنوز
    برای کودک بی مادرم پرستار است…

    ببَر ز خاطر من رنج و درد طفل مرا
    چه غم خورم که سرانجام او چه خواهد شد؟

    خوش است در کف نسیان سپارم این دستان-
    بگو حکایت ما با سبو چه خواهد شد؟

    بریز تا شود آسوده، سر ازین سودا
    که از چه نیست درین گیر و دار سامانش.

    بریز تا نکنم خون دل به ساغر خویش
    ازین فسانهٔ پر غم که نیست پایانش…

    مکن حدیث که «این آتش است و آن جگر است!»
    که این حکایت دیرین دگر نمی خواهم:

    هزار داغ به دل دارم و، علاجش را
    به غیر آتش می بر جگر، نمی خواهم.

    بریز باده! میندیش کاین عطای ِ تو را
    فزون ز دِرهم و دینار من بهایی هست،

    بریز! دِرهم و دینار اگر نبود، چه غم؟
    هنوز در تن من جامه و قبایی هست…

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو

    خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند – 250

    تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید – هنگامی

    به آفتاب بگویید – پوستی تازه

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    تلگرام سیمین بهبهانی

     

    اینستاگرام سیمین بهبهانی

     

    پزشک داند و من نیز دانم این مستی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پزشک داند و من نیز دانم این مستی ز بیخ می کند آخر نهال هستی را، پزشک داند و من هم، ولی چه سود؟ چه سود؟ که من ز کف ندهم نقد می پرستی را.» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سیمین بهبهانی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سیمین بهبهانی بودید، این شعرر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «بریز باده! میندیش کاین عطای ِ تو را فزون ز دِرهم و دینار من بهایی هست، بریز! دِرهم و دینار اگر نبود، چه غم؟ هنوز در تن من جامه و قبایی هست…» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر فریاد می پرست سیمین بهبهانی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر فریاد می پرست سیمین بهبهانی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *