هیس

هیس

  • هیس- امیر خوشاوی

     

    حسِ تجاوزشدگی و درد، جلویِ چشمِ دوربینِ گستاخ
    عینِ «آخرین تانگو در پاریس»، «اشنایدر»، «براندو»، کره، سوراخ!

    .

    حسِ فشارْ رویِ یه‌دختر که، بی‌پرده می‌گه چی شد و کی بود‌!
    آبِ گل‌آلود شده‌ی «Me Too»، صداش و گم می‌کنه تو مِه‌دود

    .

    حسِ یه‌آدم که شده سیبلِ، رمیِ جمراتْ عینهو شیطون
    بینِ یه‌مشت حاجیه‌ی کذاب، تهمت و افترا وُ سنگ‌بارون

    .

    بی‌حس، مثِ پیکرِ «رومینا»، تو بسترِ یه‌خوابِ زجرآور
    داسِ تعصب، شامِ بی‌فردا، عینِ مسیحایِ دمِ آخر

    .

    حسِ مخوفِ یه‌اسارت تو، دامِ هیولاییِ «تد باندی»
    کابوسِ یه‌بیهوشیِ بودار، تو دامِ «کیوانِ امام‌وردی»!

    .

    یه‌حسِ سنگین مثِ تن‌دادن، به زجرِ هم‌خوابه‌گی با تهدید
    فیلمِ گرو، حق‌السکوتِ سکس، باید به این نرینه‌گی شاشید

    .

    احساسِ شرم از بودن و موندن، تو این جهانِ با فجایع اُخت
    هیس! حسِ افتاده به‌جونِ من، شعرِ برهنه اعتراضِ لخت

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    امیر خوشاوی
    Latest posts by امیر خوشاوی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *