هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها کاخِر چو دُردی بر زمینْ تا چند می‌باشی، بَرآ

هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها – 26

  • دکلمه صوتی شعر هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها مولانا – غزل 26 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر.کاخِر چو دُردی بر زمینْ تا چند می‌باشی، بَرآهر کَزْ گِرانْ جانان بُوَد، چون دُرد در پایان بُوَد

    شعر هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها مولانا – 26

     

    هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها
    کاخِر چو دُردی بر زمینْ تا چند می‌باشی، بَرآ

    هر کَزْ گِرانْ جانان بُوَد، چون دُرد در پایان بُوَد
    آن‌گَه رَوَد بالایِ خُم، کان دُردِ او یابَد صَفا

    گِل را مَجُنبان هر دَمی، تا آبِ تو صافی شود
    تا دُردِ تو روشن شود، تا دَرْدِ تو گردد دَوا

    جانی‌ست چون شُعله ولی، دودَش زِ نورش بیش‌تَر
    چون دود از حَد بُگْذرد، در خانه نَنْمایَد ضیا

    گَر دود را کمتر کُنی، از نورِ شُعله بَرخوری
    از نورِ تو روشن شود، هم این سَرا، هم آن سَرا

    در آبِ تیره بِنْگری، نی ماه بینی نی فَلَک
    خورشید و مَهْ پنهان شود، چون تیرگی گیرد هوا

    بادِ شمالی می‌وَزَد، کَزْ وِیْ هوا صافی شود
    وَزْ بَهرِ این صَیقل، سَحَر دَر می‌دَمَد بادِ صَبا

    بادِ نَفَس مَر سینه را، زَانْدوه صَیقل می‌زَنَد
    گَر یک نَفَس گیرد نَفَس، مَر نَفْس را آید فَنا

    جانِ غریب اَنْدَر جهان، مُشتاقِ شهرِ لامَکان
    نَفْسِ بَهیمی در چَرا، چندین چَرا باشد چرا؟

    ای جانِ پاکِ خوش گُهَر، تا چند باشی در سَفَر
    تو بازِ شاهی، بازپَر سویِ صَفیرِ پادشا

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    مولانا قالب: غزل وزن شعر: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

     

     

    هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر کاخِر چو دُردی بر زمینْ تا چند می‌باشی، بَرآ است. این قطعه‌ توسط سیده سحر حسینی و طوبی برزگر و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

     

    معنی هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها

    در هر لحظه وحی از آسمان به سِرّ جان ها نازل می شود و

     

    معنی کاخِر چو دُردی بر زمینْ تا چند می‌باشی، بَرآ

    به ما می گوید که تا کی می خواهی مانند دُرد (ناخالصی مایعات که تَه می نشیند) بر روی زمین بنشینی، بلند شو

    معنی هر کَزْ گِرانْ جانان بُوَد، چون دُرد در پایان بُوَد

    هرکسی که سخت جان و لجوج باشد انتهای کار او به دَرد می انجامد

     

    معنی آن‌گَه رَوَد بالایِ خُم، کان دُردِ او یابَد صَفا

    و هنگامی می تواند بالای خُم برود که ناخالصی او بهبود پیدا کند و صاف شود.

    معنی گِل را مَجُنبان هر دَمی، تا آبِ تو صافی شود

    گِل وجودت را تکان مده تا آب وجودت صاف و زلال شود

     

    معنی تا دُردِ تو روشن شود، تا دَرْدِ تو گردد دَوا

    و ناخالصی در تو از بین برود و دَرد تو درمان پیدا کند.

    معنی جانی‌ست چون شُعله ولی، دودَش زِ نورش بیش‌تَر

     

    جان تو مانند شعله نورانی است ولی دود آن از نورش بیشتر شده است

    معنی گَر دود را کمتر کُنی، از نورِ شُعله بَرخوری

    و اگر دود از حدی بیشتر شود، نوری در خانه باقی نمی ماند

    معنی از نورِ تو روشن شود، هم این سَرا، هم آن سَرا

    اگر دود وجودت کمتر شود، از نور وجودت برخوردار خواهی شد و نور وجود تو این دنیا و آن دنیا را روشن می کند

    معنی در آبِ تیره بِنْگری، نی ماه بینی نی فَلَک

    اگر در آب تیره نگاه کنی نه می توانی بازتاب ماه را در آن ببینی و نه آسمان

    معنی خورشید و مَهْ پنهان شود، چون تیرگی گیرد هوا

    را و همینطور اگر آلودگی هوا زیاد شود، خورشید و ماه پنهان می شوند

    معنی بادِ شمالی می‌وَزَد، کَزْ وِیْ هوا صافی شود

    این باد شمالی است که با وزیدنش هوا صاف و تمیز می شود

    معنی وَزْ بَهرِ این صَیقل، سَحَر دَر می‌دَمَد بادِ صَبا

    و برای همین است که سحر باد می وزد تا هوا را صیقلی و تمیز کند

    معنی بادِ نَفَس مَر سینه را، زَانْدوه صَیقل می‌زَنَد

    باد نَفَسِ، اندوه را از سینه خارج می کند

    معنی گَر یک نَفَس گیرد نَفَس، مَر نَفْس را آید فَنا

    و اگر یک لحظه متوقف شود، انسان می میرد

    معنی جانِ غریب اَنْدَر جهان، مُشتاقِ شهرِ لامَکان

    جان ما در این جهان غریب است و مشتاق رسیدن به لامکان می باشد.

    معنی نَفْسِ بَهیمی در چَرا، چندین چَرا باشد چرا؟

    تا کی نَفْس حیوانی ما در این دنیا می خواهد به چرا بپردازد؟

    معنی ای جانِ پاکِ خوش گُهَر، تا چند باشی در سَفَر

    ای جان پاکی که گوهری بسیار با ارزش داری، تا کی می خواهی در سفر باشی؟

    معنی تو بازِ شاهی، بازپَر سویِ صَفیرِ پادشا

    تو پرندۀ باز پادشاه هستی، به سوی آواز پادشاه بازگرد.

    دیدگاه کاربران درباره ی غزل  هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها

    برگ بی برگی می گوید:

    گل را مجنبان هر دمی ، تا آب صافی شود تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا و می فرماید گل و لای وابستگی های جهانی را با چسبیدن به آنها و پیروی از نفس خود مجنبان تا گل ته نشین شده و اب جریان زندگی ات در تو جاری شود تا درد ته نشین شده شراب تو از تیرگی به در آمده و روشن شود و به سطح و بالای سبو رفته و قابل نوشیدن شود (توسط شاه)و فقط در این صورت است که درد تو دوا خواهد شد  و از رنج رها خواهی شد

     

    شعر هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها اثر کیست؟

    این شعر اثر مولانا است.

     

     

    معنی هر لحظه وَحیِ آسْمان، آید به سِرِّ جان‌ها چیست؟

    در هر لحظه وحی از آسمان به سِرّ جان ها نازل می شود

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *