شعر مردی گفت – سزار وایه خو
مردی گفت : مخاطره آمیزترین لحظه زندگی من جنگ مارنه بود
وقتی گلوله به سینه ام نشست.
و مرد دیگر : در بالا آمدن دریا در یوکوهاما بود
معجزه آسا از پناه سایبان مغازه ای نجات یافتم .
و مرد دیگر : برای من در خواب روز است .
و دیگری : برای من در عمیق ترین تنهاییم بود .
و دیگری : برای من زندانی در پرو بود .
و دیگری : در شگفت زده کردن پدرم بود از نیمرخ .
و آخری گفت : برای من هم اکنون در راه است .
مترجم : مهناز دقیق نیا
پیشنهاد ویژه برای مطالعه:
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
شعر جهان
مردی گفت
شعری که خواندیم اثر «سزار وایه خو» بود، وایه خو از «شاعران پرو» است. شعر بالا با سطر «مردی گفت» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟
دیدگاه شما درباره شعر مردی گفت
دیدگاهتان را درباره ی شعر مردی گفت از سزار وایه خو ، این شاعر خوبِ پرو بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید.
- هر که در من است پرنده است – در ستایش رَحِم - سپتامبر 1, 2023
- شهر وجود ندارد – شب پر ستاره - سپتامبر 1, 2023
- یک دسته نامه دارم – اختراع خداحافظی - سپتامبر 1, 2023