شورش ستاره ها !
شورش ستاره ها…
شورش نگاهت…
در فراسوی دهلیزهای قلبم…لشکر کشی تمام احساسات ناب به وجودم…هجوم قرمزهای داغ به آبی رگهایم… و تمنّـا…
تمنای چشمانم در مقابل تب چشمان جان سوزت..
تمنای دستانم در مقابل پیکرت…
و تویی سرواژه حک شده در مغز بی جانم…
و پرسش مکرر بی جواب قلبم…
و ذهنی که پاسخ میجوید،از هرآنچه در هستی است…از فراسوی چشم نرگس…از زبان سبز سرو..
که من چگونه بی تو تاکنون می زیسته ام؟ وچگونه بی تو سر کنم؟ که زندگی بی تو؛زندگی نیست بلکه گذران روزمرگی ست… و چگونه بی تو میشود ماند در جهانی که جز تو،زبان باقی آدمها را نمی فهمم…
و چقدر تهی ست دست آنان که ندارند کسی مثل تورا… که از دریچه چشمهایش جهان را زیباتر ببینند…
پس چگونه بی تو میشود زیست؟
و همچنان در جستجوی پاسخی که نیست…!
- قشنگ من… - سپتامبر 4, 2023
- ناگهان باران شد! - سپتامبر 4, 2023
- پیش از این… - می 22, 2023
کاش گلی بودی در گلدان می بویمت
اگر باده می شدی می نوشیدمت